تاملی بر کلام طیبه شهید «کاظم بیدخت»؛
بیدار شوید و خود را از این منجلاب وحشتناک و درد آور به در آرید. چه بسا که هر چه دیرتر بجنبید، بیشتر در منجلاب فرو می روید.
بیدار شوید...

نوید شاهد البرز؛ شهید «کاظم بیدخت» در پنجم خرداد 1349 ، در شهرستان ملاير ديده به جهان گشود. پدرش محمدصفر، كارگری می کرد و مادرش خيرالنسا نام داشت. دانش آموزدوم راهنمايي بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. ششم بهمن 1365 ، در شلمچه با اصابت گلوله به پيشاني، شهيد شد. پيکر او را در بهشت زهراي شهرستان تهران به خاك سپردند.


متن کامل وصیت نامه شهید «کاظم بیدخت» را در ادامه می خوانید:

بسمه تبارک و تعالی

با سلام و درود بی کران خدمت آقا امام زمان و با سلام و درود بی کران بر نایب بر حقش امام خمینی(ره) و با سلام بر پدر و مادرم که سعی خود را بر آن داشتند که فرزندی نیکو تحویل این جامعه دهند و الحق که چنین بود. پدر و مادر عزیزم از شما می خواهم که بلا فاصله که این وصیت نامه به دستتان رسید، فوراً در ختم یا تشییع جنازه من با صدای بلند گفته شود. از کسانی که می خواهند مرا تشییع جنازه کنند، می خواهم که اگر می خواهند کارهای گذشته خود را ادامه دهند که همین الان بروند و اگر نه از خدای متعال برایشان آرزوی مغفرت می کنم و تو را به خدا به آن کسانی که شاهد این مناظر دل انگیز و دلسوزند، قضاوت کنند که آیا دیگر نمی خواهند دست از این جنجال بازی و منافق گری بردارند؟

آیا سوز و ناله مادران شهدا را نمی بینند؟ آیا مشاهده نمی کنند که چگونه مادر جگر سوخته بر روی پیکر پسرش می افتد و آیا نمی بینند که چگونه خواهر شهدا روی پیکر برادرشان می افتند و ناله و زاری می کنند. به خدا اگر دل سنگ را داشتند، سنگ از فرط ناراحتی می ترکید. چه بسا که دلهای شما سخت تر از سنگ و بر پیشانی شما مهر خورده است.

بیدار شوید و خود را از این منجلاب وحشتناک و درد آور به در آرید. چه بسا که هر چه دیرتر بجنبید، بیشتر در منجلاب فرو می روید. ان شاالله که از وصیت نامه شهدا درس های کافی و زندگی ساز گرفته باشید. ای خواهر! همچنان زینب گونه باش و ای برادر در پاسداری از انقلاب اسلامی و رهبر عزیزمان بکوش. و ای مجید از تو نیز می خواهم که راهتان راه حزب الله و هدفتان کربلا باشد. ان شاالله که این وصیت نامه ناقابل را توجه کوچکی کنید شاید که به راه راست هدایت شوید. ان شاالله توصیه های من و دیگر برادران را گوش کرده باشید و به برادر و خواهر کوچکم بگویید که برادرت به دیار عاشقان رفت. جایی که برایمان مقرر شده بود و خداوند در قرآن کریم وعده آنها را داده بود و همانا که خداوند رحمان و رحیم است. و در آخر با همگی شما خداحافظی می کنم. وعده ما در سر پل صراط ان شاالله.

خدایا، بارالها، معبودا، معشوقا، مولایم من ضعیف و ناتوان دوست دارم چشم هایم را دشمن در اوج دردش از حلقه حلقه در بستان درآورد و دستهایم را در تنگه چزابه قطع کند، پاهایم را در خونین شهر از بدن جدا سازد و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبارهایش کند و سرم را در شلمچه از تن جدا نماید تا در کمال فشار و آزار، دشمنان مکتبم ببینند که اگر چه شهادت دستهایم و پاها و قلب و سینه و سر مرا از من گرفتند اما یک چیز را نتوانستند بگیرند و آن ایمان و مذهبم است که عشق به الله و معشوقم به مطلق جهان هستی و عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است. خدایا! جندالله را با سوگند یا ثارالله در لشگریان الله برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله زمینه ساز حکومت بقیة الله است حمایت کن.

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی(ره) را نگه دار از عمر ما بکاه بر عمر رهبر افزا ان شاءالله

بیدار شوید...
بیدار شوید...

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده