گل بی سر
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «احمد مرادیدمنه»، بيست و چهارم خرداد 1339، در شهرستان كرج به دنيا آمد. پدرش حيدر و مادرش ماهبیبی نام داشــت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. سال 1361 ازدواج كرد و صاحب يك پسر و يك دختر شد. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. پنجم بهمن 1365، در شلمچه با اصابت تركش به شهادت رسيد. پيكر وی را در امامزاده محمد(ع) زادگاهش به خاك سپردند.
آنچه در ادامه میخوانید متن روایتی از این شهید در کتاب «ستارگان راه» است.
«رشید، چابک، پرُجنبو جــوش، کاری، میدانی و صحرایی، نــه اداری و دفتری، رزمی و جنگی، کـه شـد مسـئول آمـوزش نظامـی بسـیج منطقه شـهید صدوقـی کـرج؛ و بـا ایمـان، متعهّد، دلسـوز، ایثارگـر، فدایـی، جـان برکـف، نتـرس و انقلابـی، کـه شـد شـهید انقـلاب اسـلامی. نـه دلبسـتگی بـه همسـرش، نـه وابسـتگی بـه دو نوگُلـش، نـه بهانه مـادر پیـرش، نـه سـکته پنجسـاله پـدر زمینگیـرش، نـه خانهنداریاش، کـه بـرای تمامـی آنهـا متعهّدانـه و مسـئولّانه تـلاش کـرد تـا بـود، نتوانسـت و نمیتوانسـت سـنگی باشـد بـر راهـش و نگـذارد کـه دو بـار پایـش بـه جبهـه بـاز شـود. نـه، او مانـد تـا بـه عهـدی کـه بـا امـام (ره) بسـته بـود، عمـل کنـد.
از احمـد مـرادی برایتـان مینویسـم، جوانـی از همیـن حوالـی، از میـان مـن و شـما و از همیـن کوچـه و خیابـان و محلّـه کـه فاصله فـرش تـا عـرش را بـه چشـم بـر هـم زدنـی پیمـود؛ جوانـی کـه جلوتـر از زمانـه خـودش بـود و آینـده را پیـش رویـش میدیـد و افـق را روشـن. یـادم میآیـد کـه همیشـه شـعری را زیـر لـب زمزمـه میکـرد کـه از جـدا شـدن سـرِ جـان بـر کفـان سـپاه اسـلام میگفـت و از رسـیدن آن هـا بـه منـزل نـو: شـهادت. یـک روز کـه دیگـر طاقتـم تمـام شـد و حوصلـه ام سـررفت، بـا پرخـاش از او خواسـتم کـه آن شـعر را نخوانـَد، امّـا احمـد در جـواب عصبانـی شـدنم خیلـی آرام گفـت: «خـودم هـم همیـن جــوری میشــوم!.»
و جالـب اسـت کـه روز اعـزام، هنگامـی کـه مـادرش زیـر چهارچـوب در او را بـه سـینه فشـرد، پیشـانیاش را بوسـید و بـه خدایـش سـپرد، بـا انگشـتِ سـباّبه گلویـش را نشـان داد و بـه مـادرش گفـت: «اینجـا را ببـوس مـادرم! دیگـر سـر و گـردن مـن را نمیبینـی!.»
انتهای پیام/