روز شهادتم، روز عروسیام است
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید خسرو معدنینژادفرد، فروردین ۱۳۴۳ در روستای و از توابع شهرستان ساوجبلاغ دیده به جهان گشود. پدرش حسنعلی کارگری میکرد و مادرش لیلا نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه بود. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیستم اردیبهشت ۱۳۶۱ در خرمشهر با اصابت گلوله به سر و سینه شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
در ادامه متن وصیتنامه شهید خسرو معدنینژادفرد را بخوانید.
حضور پدر بزرگوارم سلام میرسانم، پس از عرض سلام، سلامتی شما و خانوادمان را از درگاه خداوند خواستارم، پدر امیدوارم از اینکه بیخبر و بدون اجازه به جبهه آمدم مرا ببخشید. دلیلش این بود که من نمیتوانستم در خانه بنشینم و شما به جبهه بیایید. بگذریم از اینکه شما را برای ماموریت به اینجا میفرستادند، با اینحال من نمیتوانستم طاقت بیاورم و دو سه روز زودتر از تو دست به کار شدم و به این جا آمدم، تا من زنده هستم به خودم اجازه نمیدهم در خانه بنشینم و شما به جبهه بروید، من الان عازم جبهه هستم یعنی عازم خط مقدم جبهه هستم، اگر برنگشتم مرا حلال کنید. من هم راضی هستم به رضای خدا.
مادر مهربانم! از اینکه نتوانستم زحمات شما را جبران کنم و آن فرزندی که دلخواه شما هست باشم، مرا ببخشید. ان شاءاله آن فرزندی که قدردان زحمات پدر و مادر باشد برادرانم باشند، باز وصیتم به شما این است که اگر برادرانم خواستند بعد از من به جبهه بیایند از آمدن آنها جلوگیری نکنید و شعار و دعای عمومی را که همان دعای خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار را فراموش نکنید، مادر جان باید خیلی مرا ببخشید که بیاجازه شما به جبهه آمدم، البته باید این را بگویم که من مجبور بودم چون دیگر جای خانه نشستن نیست.
من جای خودم را پیدا کرده ام و راه خودم را و در اینجا نامزد پیدا کرده ام و به زودی قرار است با هم ازدواج کنیم.
بله، مادر جان راه من جبهه و جای من سنگر و نامزد من اسلحه من است و اسلحه من بیسیم است و عروسی ام روزی است که به آرزوی خود رسیده ام و شهید شده ام، روزی است که به دنیای دیگر پیش برادران شهیدم می روم و روزی است که تازه به دنیا می آیم و آنروز روز شادی من است و روزی است که به آرزوی خود می رسم و شما هم باید خوشحال باشید چون من خوشحالم که شهید شدم و پیروز شدم.
والسلام
انتهای پیام/