سیری در کلام شهید رضاپور؛
شهید «احمد رضاپور» از شهدای دوران دفاع مقدس است. «محمدحسن مقیسه» در کتاب «ستارگان راه» روایتی از این شهید گرانقدر را آورده که در چهل‌‍و یکمین سالگرد شهادتش منتشر می‌کند.

انتخاب راه حق

به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «احمد رضاپور» یادگار «علی» و «اعظم» هشتم شهریورماه سال 1341 در شهرستان شهریار چشم به جهان گشود. تحصیلاتش را تا پایان دوره راهنمایی به پایان رساند. ازدواج کرد. این شهید گرانقدر پنجم فروردین ماه سال 1361 در منطقه شوش به شهادت رسید. مزار پاکش در شاهدشهر شهرستان شهریار واقع است.

آنچه در ادامه می‌خوانید متن وصیت‌نامه شهید «احمد رضاپور» است.

نوجوانی که روزی بر دامان مادری متدین و زیردست پدری مذهبی پرورش یافت و از نماز و جلسه‌های قرآن و دعا توشه‌هایی در انبان سینه اندوخت، حالا یاد گرفته بود که کار را همپای تحصیل به پیش ببرد؛ از کار اداری در روز تا درسخوانی در شب، از اعتراض به نظام شاهنشاهی در روزها تا شعارنویسی در شب‌ها.

او شب‌هادر تنگناهای حکومت نظامی پهلوی، آرمان و آمال مردم کشورش را به جوهر های سیاه و قرمز می سپرد تا از زبان افشانه‌های رنگپاش بر روی درهای آهنی و چوبی و دیوارهای سنگی و آجری کوچه و خیابان بشکند ظلمت استبداد زمانه‌اش را و فریاد کند صدای مردمی را که خواهان نسیم آزادی بودند، صبای آگاهی و دیدار با رهبری که به جان دوستش می‌داشتند.

و ... احمد با همین نشانه‌ها و نمایه‌ها به خانواده و رهبرش نشان داد به گوشه‌ای از نمادهای جوهری جاری وجودش را از غیرت و شجاعت، از اخلاق تا اخلاص، از .... تا ...، و تا بازگشت امام(ره) به وطن که احمد را به وسط میدان جامعه کشاند، با شادی وصف‌ناپذیری که در تمام چهار سوی جانش دوید. و بعد هم که به سر برآوردن جوانه بسیج بود از دشتستان انقلاب و گل چینی احمد؛ و این‌ها شد اولین پرتوهای تمرین درس ولایتمداری اش در شانزدهمین طلوع خورشید عمرش.

و اما جنگی که دشمنان خام و خیال‌پرور به راه انداختند، که دیگر تاب نیاورد تا به سن سربازی برسد، راه افتاد؛ داوطلبانه و مشتاقانه؛ و چیزی نگذشت که در منطقه جنگی بود، ولی از اینکه در خط اول نبود، ناراحت آشفته. و این یعنی گوشه دیگری از همان نهادها و نمودهای جوهری درونی اش که نگفت تا همین جا هم که آمده‌ام، دِینم را به دینم ادا کرده‌ام؛ نه عصبانی بود که چرا در خط مقدم نیست، که سرانجام پس از ۳ ماه بی‌تابی، آغوش جبهه رقابیه پذیرایی شد و عملیات بزرگ فتح المبین، آینه گردان شهادتش.

شهادت یک اتفاق نبود، که انتخاب بود؛ انتخاب راهی که به تایید و تاکید در وصیت‌نامه‌اش برای ما نگاشته است:
 اگر من فدای اسلام و خط امام شدم، و کورکورانه، بلکه با شناخت و بینش دقیق است؛ زیرا می دانم تنها راه امام را حق است و راه‌های دیگر باطل است.
 راستی! احمد که خودش عاقبت به خیر شد و پرونده‌اش ختم به خیر، که بود؟ مرامش چه بود؟ مزارش کجاست؟ و ... شهید محمود رضاپور که در صفحه های جلوتر زندگی نامه‌اش آمده، به او نسبتی دارد؟

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده