دلتنگی برای مدافعِ هفده سالهای که فقط کتاب قرآن را میخواند
به گزارش نوید شاهد البرز؛ «از نان شب واجبتر جنگیدن با افکار و اندیشه های پلید و منحط است.» شهید«خداداد نجفی» از رزمندگان غیور لشکر فاطمیون بود که در دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه به درجه رفیع شهادت رسید.
او که از مهاجران افغان در ایران محسوب میشد برای امرار معاش خود و خانواده به کشور ما آمد تا اینکه مهم دیگری برایش پیش آمد و آن دفاع از حرم آلالله در سوریه و ایستادن تا نابودی فرقه منحط و ضاله داعش بود.
در پنجمین سالگرد شهادت این شهید دلاور گفتوگویی با «حسین نجفی» برادرشهید «خداداد نجفی» در حضور پدرش؛ «کلبیه نجفی» داریم که ماحصل آن تقدیم مخاطبان نوید شاهد میشود.
برادر بزرگترشهید «خداداد نجفی» خود را اینگونه معرفی میکند: «برادرم سال 1378 به دنیا آمد. ما از قوم هزاره اهل ولایت دایکندی و شیعه هستیم. نام برادرم را پدر و مادرم خداداد گذاشتند. آرزو داشتند که پسری دلاور خداوند به آنها بدهد که عصای دستشان شود چون پدرم کمرش شکسته و نانآور خانواده ما بودیم.
«حسین نجفی» در مورد اعزام برادرش به سوریه می گوید:«خداداد تا کلاس یازدهم درس خواند. پدر و مادرم در افغانستان زندگی میکردند. من و برادرم به ایران آمدیم. مدتی که گذشت من به افغانستان برگشتم و برادرم به سوریه رفت. ما از اولین اعزامش به سوریه بیخبر بودیم. به پدرم گفته بود که برای زیارت به سوریه آمده ام. بعد که پدر متوجه می شود، به او می گوید: "نرو اما نمی پذیرد و در دومین اعزام در شهر حلب در سال 1396 شهید میشود."
وی همچنین از نحوه شهادت برادرش نیز بیان میکند: «نحوه شهادتش به این شکل بوده است که داعشیها با ماشینی پر از مواد منفجره میآیند. برادرم قصدزدن راننده ماشین را داشته است که راننده متوجه می شود و ماشین را منفجر میکند.»
این برادر شهید در خصوص ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی برادرش با اشاره به سن کم او بیان میکند: «برادرم هفده ساله بود که شهید شد. او خیلی خوش اخلاق و مهربان بود. همیشه با خانواده شوخی میکرد. الان که پدر و مادرم یاد شوخی هایش میافتند گریهشان میگیرد.یکی از اخلاقهایی که او داشت این بود که همیشه قرآن میخواند و کلاس قرآن میرفت. با پدر و مادرم مهربان بود. خیلی شجاع بود. موقع رفتن گفت: من میدانم بروم جبهه جلو می روم و شهید می شوم، پدر و مادر را به تو میسپارم.»
برادر شهید «خداداد نجفی» در خصوص اطلاع پیدا کردن از شهادت برادرش نیز بیان میکند: «ما افغانستان بودیم و یک هفته از او خبر نداشتیم که خبر شهادت برادرم را دادند. من پدر و مادرم را به ایران فرستادم چون اگر دولت افغانستان بداند که کسی فرزندش به سوریه رفته است خانواده را اذیت میکند و مال و اموالشان را می گیرد.»
وی در پاسخ به اینکه رفتار مردم ایران با شما چگونه است، میگوید: «رفتار مردم ایران هم به عنوان خانواده شهید با ما خوب است. پدرم هم راضی است و میگوید: رفتار مردم ایران خوب است. قابل مقایسه با افغانستان نیست. آنجا کسی نمی تواند حرف بزند.»
حسین نحفی در مورد دلتنگی های بعد از شهادت برادرش نیز می گوید: «بعد از شهادت برادرم همه خانواده به صورت قاچاق به ایران آمدیم و حدود ۱۰۰ و ۱۵۰ میلیون هم هزینه کردیم . این مهاجرت باعث شد وضعیت اقتصادی خوبی نداشته باشیم و نداشتن شناسنامه ایرانی هم مزید برعلت است. در حال حاضر دلم خیلی برای برادرم تنگ شده است. به یاد خاطرات او گریه ام میگیرد. خداداد تنها کتابی که میخواند قرآن بود و به راه و دستور قرآن هم جهاد کرد.»
وی از آخرین دیدار با برادرش هم این گونه تعریف میکند: «موقعی که به افغانستان می رفتم در حین خداحافظی، من را بغل کرد و به من سفارش کرد که مواظب پدر و مادرمان باش. خودش هم سه روز قبل از شهادتش از سوریه زنگ زد و از پدر و مادرم طلب بخشش و حلالیت کرد.»
این برادر شهید در پایان انگیزه برادرش برای جهاد و دفاع از حرم آل الله میگوید: «دلیل و انگیزه برادرم دفاع از حرم حضرت زینب (س) بود. البته آرزوی زیارت این بانوی گرامی را هم داشت.»
انتهای پیام/