روز پیروزی انقلاب غسل شهادت کرد
به گزارش نوید شاهد البرز؛ «شهیدمحسن ابراهیمی» به سال 1344 در تهران در میان خانوادهای فرهنگی و مذهبی پا به هستی گذارد. او دوران کودکی خود را در کانون گرم خانواده سپری کرد. سپس به تحصیل روی آورد و تا اخذ دیپلم ادبیات ادامه داد. آنگاه به سربازی رفت، در این زمان انقلاب به اوج خود رسیده بود. وقتی فرمان امام صادر شد، او از جمله سربازانی بود که از پادگان به بهانه مرخصی فرار کرد. وی در آن زمان به سخنرانیهای امام گوش فرا می داد. سرانجام در بیست و دوم بهمن ماه 1357 در حالی که غسل شهادت در راه آرمان های انقلاب کرده و برای تصرف پادگانها به انقلابیون پیوست اما در خارج پادگان باغشاه (حر) هدف گلوله مزدوران رژیم قرار گرفت و به شهادت رسید.
آنچه در ادامه میخوانید خاطرهای از این شهید است.
خانواده شهید میگویند: با شروع انقلاب همیشه در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد و دیگران را نیز تشویق به این کار می کرد چون خودش در آن موقع سرباز بود می توانست فعالیت زیادی داشته باشد و پس از فرمان امام مبنی بر فرار از پادگان ها، به خانه آمد و به مادرش گفت که من به مرخصی آمده ام و مادرش گفت که الان به هیچکس مرخصی نمی دهند، تو چطور مرخصی گرفته ای، که شهید جواب نمی دهد و می گوید؛ مهم نیست.
همیشه نوارهای سخنرانی امام را به خانه می آوردند و گوش می کردند البته درمورد کارهایی که بیرون از خانه انجام می دادند، حرفی نمی زدند و مادرشان زیاد در این مورد اطلاع ندارد. در روزهای آخر انقلاب او در تصرف پادگان و نقاط حساس شرکت داشت، در روز 22 بهمن پس از آنکه به حمام رفتند و غسل شهادت کردند ناهار را خورده و برای شرکت در تظاهرات و تصرف پادگان ها به خارج از خانه رفت و همراه با مردم به پادگان "حر" رفت و بر اثر تیراندازی مزدوران رژیم به طرف مردم نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به خیل شهیدان همیشه زنده تاریخ پیوست. خانواده پس از 16 روز از شهادت و محل دفنش مطلع شدند.
همچنین این خانواده بیان میکنند: او یکبار دیگر هم در جریان تظاهرات در زمان انقلاب با شهادت فاصله چندانی نداشت و وقتی به خانه آمدند به مادرشان گفتند: من دوست ندارم همین طوری بدون اینکه کاری انجام دهم شهید شوم بلکه دوست دارم، حداقل چند تن از مزدوران رژیم را بکشم.
همچنین ادامه می دهند: شهید ابراهیمی از اوان کودکی پدرش را از دست داد و در دامان مادر فداکارش پرورش یافت. اخلاق بسیار خوبی داشت و خیلی خونگرم، دلسوز و مهربان بود. از کودکی به فکر فقرا بود و دوست داشت تا آنجا که می تواند به آنها کمک کند. برای انجام فرائض دینی مخصوصا نماز و روزه اهمیت زیادی قائل بود و مخصوصا به مادرش سفارش می کرد؛ مبادا نماز صبحش قضا شود. به مطالعه نیز علاقه زیادی داشت. خیلی به مادرش احترام میگذاشت.
انتهای پیام/