او تمام خوشبختیام بود
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «رضا خرمی»، در ۲۹ آبان ۱۳۵۳ در مولوی تهران به دنیا آمد. او که دارای مدرک تحصیلی کارشناسی تربیتبدنی بود در ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ در منطقه خلسه سوریه توسط گروهک داعش به شهادت رسید.
آنچه در ادامه میخوانید چند پرده خاطره از «شهیدخرمی» است.
مرد عمل
از نوجوانی احساس مسئولیت میکرد. توی شیشهبری مشغول کار شد. حتی جمعهها هم میرفت سرکار. دقیق و منظم بود. بعد از فوت پدرش احساس مسئولیتش چند برابر شد. باید خرج همه خانواده را میداد. هر کاری که پیش میآمد برای راحتی ما انجام میداد. از رانندگی تاکسی گرفته تا کار در شهرداری...
مادر شهید
امام رئوف
یک بار به خواستگاری آمدند. آن زمان رضا یک تاکسی داشت و در تهران مسافرکشی میکرد. با این که رضا پسرعمهام بود خانوادهام نپذیرفتند و گفتند که باید کارثابت داشته باشد. وقتی رضا وارد سپاه شد، عمهام با پدرم هماهنگ کرد و بار دیگر به خواستگاری آمدند. با هماهنگی پدر و عمهام به پابوس امام رضا(ع) رفتیم و همانجا عقد کردیم.
مادر شهید
بازار مولوی
رضا در خانوادهای مذهبی تربیت شده بود و پدرش در بازار مولوی کار میکرد. با توجه به این که محله بازار منطقهای مذهبی است و هیئت زیاد دارد، رضا هر هفته هیئت میرفت. یادم است با بچههای هیئت شاه عبدالعظیم جمع میشدند. در کنارش عضو فعال بسیج بود و اخلاق خیلی خوبی داشت. همیشه میگفتم: انسانهای مومن به همسرشان ظلم نمیکنند. اخلاق رضا با معیارهای من مناسب بود.
مادر شهید
همسر فداکار
توی صحبتهای قبل ازدواج صادقانه گفت که جز حقوق پاسداری چیزی ندارد. از او میگفت که برای خرید پیکان گرفته بود. رضا تنها بود و کسی را نداشت که از لحاظ مالی حمایتش کند. هزینهی عروسی را از برادرم قرض گرفت. حتی پول خرید حلقه را هم نداشت. تصمیم گرفتم درکنارش باشم. مراسم سادهای از او خواستم.
همسر شهید
خانه ایدهآل
بعد از ازدواج برای این که بتوانیم خانهای کوچک اجاره کنیم، پیکان را فروختیم. اما با همان پول هم نتوانستیم خانهای اجاره کنیم. درخانهی پدریش یک اتاق دوازده متری داشتند که سی تا پله میخورد تا زیر زمین. حمام و دستشویی هم نداشت. من فقط بودن با او را میخواستم. او تمام خوشبختیم بود.
همسر شهید
دشمن بیکاری
در قاموس رضا کلمهای به اسم اتلاف وقت و بیکاری وجود نداشت. میگفت: آدم تا تنش سلام است باید کار کند. زمانهایی که بیکار بود برای رفاه من و بچهها، به عنوان پیک موتوری کار میکرد.
همسر شهید
کلید توفیق کار
سنت رضا این بود که وقتی از سرکار و یا مأموریت به خانه برمیگشت، قبل از خانه سراغ مادرش میرفت. کارهایش را رو به راه میکرد و به خانه میآمد. رضا رسیدگی به پدرو مادرش را وظیفه و عامل موفقیت در کارهایش میدانست.
همسر شهید
انتهای پیام/