همسران شهدا، از دوران دفاع مقدس تا مدافعان حرم غریب و مظلوم بودهاند/ آنها بهترین راوی از همسرانشان هستند
به گزارش نوید شاهد البرز؛ در نامهاش خواندم که آن آسمانی هم از عشقی زمین گفته بود. آنقدر عاشق بود که ترس داشت، مبادا! حد و مرزش را فراموش کند. می توان درک کرد که درخت عشقشان در زمین ریشه داشت اما شاخه هایش به آسمان پیوند خورده بود.
همه بتهای درونش را شکسته بود اما درگیر یک عشق زمینی بود آنقدر درگیر که به تکیه آن، آسمانی شد. هنوز نگاهش به زمین است چون تیکه ای از قلبش اینجا مانده است.
بسیاری از زوایای پنهان زندگی عاشقانه و عارفانه شهدا دیده و گفته نشده است، اما خوانده و دیدهایم که گاهی در زندگی و در کنار محبوب زمینیشان آنقدر رشد کرده که به تعالی رسیدهاند. اینان در صبوری هایشان بارها گفته اند که فقط و فقط برای رضای خدا و دین اسلام، دوری ها و دلتنگی ها را تاب میآورند. با خدا معامله کرده اند و توقع شخصی از بندگان خدا ندارند مگر پاسداری از خون و ادامه راه شهیدان.
اولین روز زندگیشان سالگرد ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) بود. اولین پیوندی که آنها را یکی کرد و در بزرگترین خیر دنیا شریک. مگر نه اینکه خداوند وعده داده است که همسران شهدا در شهادتشان شریک هستند.
آنان بار سنگین جهادرا به دوش گرفتند و با آگاهی بر همه جوانب، قوت قلب آنها شدند که راهی دفاع از دین اسلام و ناموس آلالله شوند.
زهرا حسنلوکورخلو همسر شهید روحانی مدافع حرم علی تمامزاده درخصوص ازدواجش با شهید که اولین همراهی اش در سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) می گوید: خداوند هر زنی را هم کفو مردش قرار می دهد. ازدواج ما آسمانی بود. اولین بار در جمکران از خدا خواستم که با جوانی ازدواج کنم که اهل خدا و اهل بیت و قرآن باشد. به امام زمان گفتم: «یکی از سربازان مخلصت را می خواهم». ما در مجالس اهل بیت با خانواده همسرم آشنا شدیم. سالروز ازدواج ما روز تولد حضرت زینب (س) بود و خاتمه زندگی مشترک ما نیزبا شهادت همسرم در دفاع از حرم حضرت زینب (س) اتفاق افتاد. روزی که محرم شدیم سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) بود.
همسرم هدیه امام زمان (عج) بود و سایه آقا (امام زمان (عج)) بر زندگیمان بود، هر وقت مشکلی پیش می آمد، خواب امام را می دیدم که زندگی ما را نگه داشته است.
زهرا حسنلو با اشاره به زندگی مشترک شهدا و جهادی که همسران شهدا از اولین گام ها شروع می کنند، بر صبوری در مقابل مشکلات زندگی تاکید می کند و آنها را امتحان الهی می داند. او می گوید: زندگی و مشکلات زندگی امتحان الهی است که باید از آنها صبور و سرافراز بیرون آمد. نگهداری از فرزندان و پدر و مادر بودن برای آنها سخت است.
از زمانی که زندگی با علی آقا را شروع کردم، من هم به نوعی جهادی را آغاز کردم که با شهادت او بار این مسئولیت، سنگین تر شد اما هرگز احساس خستگی نداشتم.
حسنلو به رابطه عاشقانه با همسرش اشاره و بیان می کند: نیروی عشق و ایمان زندگی ما را پیش می برد. ما در زندگی یکدیگر را به لحاظ روحی شارژ می کردیم. علی آقا همیشه با صحبت هایش به من روحیه می داد و بعد از شهادتش هم گاهی در جایی از منزل مثلا لای کتابها، نامه یا نوشته ای را خطاب به خودم می بینم. در نامه ای که نوشته است گویی می دانسته سال ها بعد از نوشتن نامه به شهادت می رسد.
او همچنین از اخلاق نیکوی شهید تمام زاده در خانواده می گوید: علی آقا عاشق زندگی، خانواده و فرزندانش بود. او زندگی کردن را دوست داشت و جوری زندگی می کرد که گویی فردا ممکن است، نباشد. اگر کوچکترین دلخوری گاهی که معمول همه خانوادهها است پیش می آمد به یک ساعت نمی کشید که پیشقدم می شد و برطرف میکرد.
همسر شهید تمام زاده سختیهایی که همسران شهدا تحمل میکند را یادآور می شود و اظهار می کند: در دنیایی که دنیاپرستی در اوج است. همسران شهدا جهاد می کنند اما جهاد همسران شهدا دیده نمی شود. از دوران دفاع مقدس تا مدافعان حرم، همسران شهدا غریب و مظلوم بوده اند. آنها بهترین راوی از همسرانشان هستند چون آنان نزدیک ترین فرد به شهید بوده اند. همسر شهید بودن، یک مسئولیت سنگین است. آنها برای ایستادگی و مقاومت و از شهدا گفتن، بنا به رسالت زینبی و نگهداری و تربیت یادگاران شهدا نیاز به تقویت روحیه دارند.
اگر شهید شدم بی تابی نکنی!
این همسر شهید مدافع حرم با اشاره با آرزوی همسرش که شهادت بود، بیان میکند: می دانستم که آرزویش شهادت است اما علی رغم خواسته او هرگز نمی خواستم دنیا را بدون علی آقا داشته باشم. چهل روز دعا می کردم. می گفتم: «خدایا، حتی اگر جانباز هم شود؛ حتی قطع نخاع شود فقط زنده برگردد.»
آخرین باری که می رفت، من قرآن آوردم که از زیر قران رد شود. قرآن را گرفت. من و بچه ها را از زیر قرآن رد کرد. در فرصتی که بچه ها نبودند به من گفت: اگر من شهید شدم بی تابی نکنی!
آخرین باری که زنگ زد، خیلی خوشحال بود. باز هم سفارش کرد اگر من شهید شدم بی تابی نکنی! گفتم: «شهادت! ... تو باید برگردی! من تو را اول به خدا و بعد به دعاهای مفاتیح بسته ام.» در پاسخ گفت: «شوخی کردم جدی نگیر.»
دوستانش می گفتند: «در فرودگاه منتظر پرواز بودیم که شهید تمام زاده ما را ترک می کرد و برمی گشت.» به او گفتیم: «کجا می روی!» در پاسخ گفت: «من آخرین بار است که آسمان ایران را می بینم.» در طول چهل روزی که در سوریه بود. چندبار خواب دیدم که شهید صابری و شهدای دیگر در منزل ما هستند و من با چادر عروسیام کنار علی آقا ایستادم. علی اقا عادت نداشت در مقابل نامحرم پیش من بیاید ولی در خوابم همه را رها می کرد و می آمد پیش من می ایستاد. من متوجه معنای خوابم نمی شدم تا اینکه خبر شهادتش رسید. فکر می کنم اگر پیکرش برگشت اثر همین دعاهای من بود. بهترین خیر برای هر انسانی، شهادت است.
در پایان این همسر شهید مدافع حرم از ویژگی ها و منش شهید تمامزاده چنین میگوید: «جالب است بگویم که هرگز خیره به نامحرم نگاه نمی کرد تا جایی که بعضی از خانم های فامیل نزدیک را هم نمیشناخت. با اخلاص و پاکی که علی آقا داشت، شهادت حقش بود. بندگی خاصی برای خدا داشت. به نظر من و به فرموده رهبری که شهدای مدافع حرم از اولیاء الله هستند؛ او از اولیا الله بود. میگفت آیات قرآن را نور می بیند. نور فی سبیل الله به تمام معنا بود.»
گفت و گو از اباذری