رویای طلایی یک دیدار
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «سعید میرزاخانی» بیست و نهم دي 1346 در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش یدالله، بود و مادرش خدیجه نام داشت. وی تا سوم ابتدایی درس خواند. در کمک فنرسازی کار میکرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم آذر ماه 1367 در موسیان توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامده است.
در ادامه دو پرده از رویاهای والدین شهید «سعید میرزاخانی» را میآوریم.
«اشتیاق پدر شهیدِجاویدالاثر»
يك شب در خواب ديدم كه سعيد با چند جوان دیگر به درب خانهامان آمد. گفتم: سعيد جان، آمدي؟! گفت: بله آمدم ولي بايد زود برگردم چون به ما مأموريتي دادهاند و ما آمديم آن را انجام دهيم و برگرديم به او گفتم: سعيد جان، بگذار سه بار دورت بگردم كه همسايههايي كه دور ما جمع شده بودند، به من گفتند كه اين كار را نكن! خوب نيست و ميخواستند كه مرا از اين كار منع كنند كه من قبول نكردم و سه بار دور سعيد چرخيدم بعد از آن سعيد رفت و من هم از خواب بيدار شدم.
يداله ميرزاخاني ـ پدر
**********
«حاجت گرفتن در رویا»
شبي در خواب ديدم كه من سر يك ديوار خرابهاي نشسته بودم كه يك دفعه ديدم كسي مقابلم ايستادهاست. سر بلند كردم ديدم كه حضرت ابوالفضل (ع) خيلي زيبا با قد بلند و صورت نوراني روبرويم ايستاده است. نتوانستم با او صحبت كنم ولي حضرت خودش به من گفت كه چه ميخواهي فقط تنها چيزي كه به ذهنم رسيد آن موقع گفتم كه من سعيدم را ميخواهم يك دفعه برگشت از پشت گردن سعيدم را گرفت و آن را از پشت خود بلند كرد و گفت: بيا بگير. اين هم سعيد شما. ديگر چه چيزي ميخواهي؟ گفتم: ديگر چيزي نمي خواهم ولي آقا شما كه دست نداريد كه يك دفعه از خواب بلند شدم.
خديجه عيني ـ مادر