خاطره جالب دیدهبان شهید
پنجشنبه, ۲۰ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۱۸
خاطره جالبی که از دیدهبانی دارم، این است که یک روز از پشت دوربین داشتم خط را نگاه می کردم که دیدم؛ هشت نفر عراقی در کنار یکدیگر در حال راه رفتن میباشند.
سال چهارم را بدر دبیرستان مالک اشتر واقع در میدان امام حسین(ع) تحصیل کرد و موفق به اخذ دیپلم شد و همچنین در آزمون دانشگاه شرکت کرد و پذیرفته شد ولی بهجای شرکت در دانشگاه برای کسب علم و تحصیل، مکتب جبهه و جنگ را انتخاب کرد زیرا وظیفه خود میدانست که از مرزو بوم میهن خود دفاع کند و در سال 1366، بهخدمت سربازی رفت و پس از سپری کردن دوره آموزش به جبهه اعزام شد و در منطقههای دهلران موسیان فکه و ابوغریب خوزستان خدمت و انجام وظیفه کرد به مدت 23 ماه که در منطقه ابوغریب در هیجدهم تیرماه 1367، به شهادت رسید. تربت پاک شهید در بهشت زهرای تهران نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
در نامهای که از شهید «رضا هادیزاده» در دست است، آمده است:
خدمت پدر عزیزم، سلام عرض مینمایم، امیدوارم که حالتان خوب باشد و هیچگونه کسالتی نداشته باشید و در کارهای خود موفق باشید اگر جویای حال من نیز باشید، حال من خوب است و هیچگونه کسالتی به جز دوری شما و خانواده عزیزم ندارم که امیدوارم این مشکل نیز مرتفع شود.
از اینکه نتوانستم برای شما نامه بنویسم؛ علتش این بوده است که من به مدت تقریبا 20 روزی بود که به تیپ 4 لشگر 21 حمزه رفته بودیم تا بهما درس دیدهبانی بدهند و نامه شما بعد از سه هفته بهدست من رسیده و دو نامه هم از مامان داشتم که یکی از انها بهدستخط فاطمه بوده و از قول خودش نوشته بود که من خیلی خوشحال شدم. در این سه هفته که برای اموزش دیدهبانی به تیپ رفته بودیم، بهما خیلی سخت گذشت. من و دو نفر دیگر مجبور بودیم که هر روز تقریبا 15 کیلومتر پیادهروی کنیم که در طول این سه هفته زوارمان در رفت.
حالا پس از این مدت ما بهدیدگاه گردان منتقل شدهایم و کار ما این است که دقیقهبهدقیقه خط را چک کنیم و همینطور به انواع و اقسام جنگ افزارها تصحیح تیر بدهیم و من برای اولینبار عراقیها را از توی دوربین دیدم که در کانالهای طرف خودشان راه میرفتند.
خاطره جالبی که از دیدهبانی دارم، این است که یک روز از پشت دوربین داشتم خط را نگاه می کردم که دیدم؛ هشت نفر عراقی در کنار یکدیگر در حال راه رفتن میباشند. فوری درخواست تیر کردم و یک گلوله خمپاره 12 بهطرف انها روانه کردند. گلوله اول در 200 متری انها خورد که تا سوت گلوله را شنیدند همگی بهطرف زمین خیز برداشتند و بعد بلند شدند و شروع کردند به دویدن که این صحنه...
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
نظر شما