زنجیر برادری و وحدتتان را محکمتر کنید
نوید شاهد البرز؛ شهید «بهرام میهنخاکی» در تاریخ هفدهم فروردین ماه 1345، در کرج متولد شد و پس از طی دوران کودکی تا کلاس دوم نظری در دبیرستان دهخدا کرج به درس خود ادامه داد و پس از شروع جنگ تحمیلی وی از تاریخ اول آبان 1359، وارد بسیج مستضعفین شد و پس از طی دوران مقدماتی در قسمت مربی آموزشی مشغول خدمت شد و پس از فعالیتهای زیاد در بسیج مستضعفین شد و پس از طی دوران مقدماتی در قسمت مربی اموزشی مشغول خدمت شد و پس از طی دوران مقدماتی در قسمت مربی اموزشی مشغول خدمت شد و پس از فعالیتهای زیاد در بسیج مستضعفین سپاه پاسداران منطقه 8 کرج سرانجام عازم دیار عاشقان و سرزمین شهدای مظلوم کردستان شد و در کامیاران مشغول به حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی شد.
وی پس از سه ماه جنگ با ضدانقلابهای کافر از کامیاران برگشت و چند روزی در منطقه 8، اموزش می داد و باز
در تاریخ بیست و پنجم تیرماه 1361، رهسپار یکی دیگر از جبهه های خونبار حق علیه باطل یعنی شهرستان
آشوبزده «بانه» شد. وی در بانه سمت بیسیم چی را داشت و طی عملیات فراوان بر علیه
مزدوران شرق و غرب خوب ساخته شد و بیشتر عاشق درگاه خداوندی شد به طوری که وقتی از
بانه برگشت روحیه ای دیگر داشت و عاشقانه تر و مخلصانه تر در کار خویش و در جهت
رضای خدا گام بر میداشت و پس از ماندن چند روز در کرج باز تحمل خالی ماندن سنگرش
را نکرد و در تاریخ نوزدهم آبان ماه 1361، رهسپار و عازم کربلای غرب کشور یعنی سر پل ذهاب شد و
در آنجا در ستاد اطلاعات و عملیات سرپرست یک واحد کوچک گشتی رزمی سپاه در جبهه
های قصر شیرین شد و با دلاوریهای بسیاری که از خود نشان داد، مورد توجه فرماندهان
قرار گرفت بهطوریکه او یکی از مهره های فعال خط محسوب می شد. وی
سرانجام در پاتکی که بعثیهای عراقی در تاریخ بیست و چهارم اردیبهشت 1362، در ساعت 3 صبح، دلیرانه
از جلوی بعثیان مقاومت کرد و در ساعت 5 صبح همانروز به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در نزدیکی زادگاهش بی بی سکینه کرج آرام گرفت و روحش به لقاء الله پیوست.
متن کامل وصیت نامه شهید «بهرام میهن خاکی» را در ادامه بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان و با سلام به جمال پاک مهدی (عج) موعود و ناجی عالم بشریت و با درود بره ارواح پاک شهیدان راه خدا و با عرض سلام خدمت امام عزیزمان خمینی روح الله.
آنکس که مرا طلب کند مییابد و آنکس که مرا یافت، میشناسد و آنکس که مرا شناخت دوستم می دارد. آنکس که دوستم داشت بهمن عشق می ورزد و آنکس که به من عشق ورزید من نیز بهاو عشق می ورزم. آنکس که بهاو عشق ورزیدم می کشم او را و آنکس که خونبهایش بر من واجب است پس من خودم خونبهایش هستم.
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خان و مان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
آری! بازگشت همه ما به سوی اوست. اوست که جان را به امانت داده و آن را پس می گیرد، پس چه بهتر که در راه خود او ( خدا ) ریخته شود. بلی! شهادت نعمتی گرانبها از خداوند است که امیدوارم من هم از جمله شهدا یعنی دوستان خدا باشم. باید گفته شود اگر که من شهید شدم جای هیچ ناراحتی و کم حوصلگی نیست و هیچ وقت نباید برای شهادت گریه کرد بلکه باید هزارها هزار بار شکر کرد که انشاءالله مهر شهید بر پیشانی ما چسبیده است.
پدر و مادر عزیزم من می دانم که شما
هیچ وقت برای من گریه نمی کنید چون شما را من خوب می شناسم. مادر جان! تو شیر زنی
هستی که می دانم تا چه حدی استقامت داری و پدرجان شما هم مرا آگاهانه در این راه
قربانی کردی پس جای هیچ ناراحتی نیست و باید این را متذکر شوم که اگر من نزد خدا
شهید محسوب شوم شما پدر و مادر عزیزم چندین برابر من پاداش خواهید داشت. فقط دعا
کنید که خونی که از من ریخته می شود در راه انقلاب و برای پیروزی اسلام مسلمین
باشد، خدا امانت را پس گرفت، خدا انشاء الله طول عمر به رهبر کبیر انقلاب امام
عزیزمان این پیر جماران و این حسین زمان این ناجی مومنان عنایت بفرماید و تنها
سفارشاتی که به برادران و خواهرم دارم این است که برای من گریه نکنند دوم اینکه
همیشه پیرو رهبر و در خط رهبر بوده اند و باشند و سعی کنند که مبادا این دنیا توجه
آنها را جلب کند این دنیا مانند حبابی بیش نیست، این دنیا رفتنی است، این دنیا همان
برای دنیاپرستان ساخته شده جای ما دیگر اینجا نیست ما باید حرکت کنیم و به آن
دنیایی که در قران کریم به ما وعده داده شده است، هجرت کنیم.
برادران و خواهران که کمی میل بهدنیا دارید. آنقدر به این دنیا نچسبید به فکر روزی باشید که همه شما با دو متر پارچه به زیر خاک می روید، آن وقت دیگر این تجملات نمی تواند به داد شما برسد اگر شما واقعا" خود را مسلمان می دانید پس چرا خودتان را گول می زنید اگر مسلمانید این اسلام این گوی و این هم میدان اگر مسلمان نیستید لااقل بگوئید پس چرا منافقید.
خدا انشاءالله تمام افرادی که کمی از راه راست کج شدهاند به راه راست هدایت کند. برادران پیام مرا به تمامی آنها که از روی دهنبینی به هر مسلمانی که می خواهد کار کند برای این انقلاب، برچسب میچسبانند برسانید و بگوئید که طبق ایه قرآن هر آنچه که نمی دانی پیروی مکن. اول برای کارهای خود تحقیق و بعد نظر بدهید نگذارید که این جوانان حزب الله اینچنین در بدر شوند که خدا انشاء الله این کارها را هم به زودی زود از میان برمیدارد، شهید پیرو می خواهد.
آری! به تمام جوانان بگویید که جبهههای ما احتیاج به نیروی شما دارد پس درنگ نکنید و بشتابید چون اسلام در خطر است. وظیفه من و شما است که از این اسلام محافظت کنیم که البته باید صددرصد خون ما در این راه ریخته شود تا نهال انقلاب برجا بماند.
پیام من به مردم این است که همیشه پشتیبانی خود را از روحانیت بکنید از خط امام و ولایت فقیه دور نشوید و تمام کارهای شما در رابطه با حوزههای اسلامی باشد. کانون برادری و خواهری بین خود را گرم کنید که اگر این زنجیر ما محکمتر شود، دیگر هیچ از خدا بی خبری نمی تواند ما را از راه دور کند پس زنجیر برادری و وحدتتان را محکمتر کنید.
پیام دیگر من این است که سعی شود که بسیج بیست میلیونی را جان داده و بیشتر در برنامه های آن شرکت کرده و از مسئولین می خواهم که برنامه های آموزش و سازماندهی بسیج را وسیعتر کنند و از مردم حزب الله می خواهم که بسیج این نهال الهی را تقویت کنند سپاه را تقویت کنند چون جای هیچ ناراحتی نیست اسلام بماند ولی ما برویم. خون ما از خون امام حسین (ع) که رنگین تر نیست. خون ما که از خون 72 شهید سر چشمه رنگینتر نیست. پس بکشید ما را ملت ما بیدارتر میشود و بدانید آنکه از این دنیا در راه خدا جان داد دوست خداست و نزد خدا روزی میخورد.
بدرستی که خدا دوستش را در دنیا هدف تیر دشمن قرا میدهد.
بزرگوار است آن خدایی که پادشاهی بهدست اوست و او بر هر چیز تواناست آن خدایی که مرگ و زندگی را تقدیر کرد تا شما را ازمایش کند این دعا از یادتان نرود.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
حمید، مجید، حسین، علی، رضا، محمد یادتان گرامی مشتاق دیدار
پس کشته شدن انسان در راه خدا با شمشیر بسیار بسیار جلیلتر و زیباتر است.
کوچک همه شما و فرزند جمهوری اسلامی بهرام مهین خاکی