کشتهشدن ما در قبال زندهماندن جمهوریاسلامی
نوید شاهد البرز؛ شهید «فرهاد کلانکی» در اول مهرماه 1340، در روستای کلانک از توابع طالقان در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی را به بازی با همسالان خود مشغول بود و در سن 7 سالگی وارد مدرسه شد و تا کلاس ششم ابتدایی قدیم ادامه تحصیل داد و به شغل مکانیکی مشغول شد.
سرانجام در 5 تیرماه 1360، در ارومیه در کوه سیرداغی در درگیری با ضدانقلابها با اصابت گلوله بهسر بهدرجه رفیع شهادت نائل آمد. تربت پاکش در گلزار شهدای کلانک از توابع طالقان نمادی از ایثار و مقاومت در راه وطن است.
متن وصیت نامه شهید «فرهاد کلانکی» را درادامه مطلب میخوانیم:
«بسم ربالشهداء و الصدیقین»
بهنام پروردگار شهدا و معصومین و پاکیزگان؛
حسینجان، ای دوست و برادر عزیزم این وصیتنامه من پیش تو مخفی بماند که تا اگر سعادت شهیدشدن را داشتم، به امیر عمو بدهید و شاید هم عمر در دنیا بود و باز هم همدیگر را دیدار کردیم.
پس از عرض سلام و درود فراوان بهشما برادر عزیزم امیدوارم از الله که حال عزیزتان خوب بوده باشد.
آغاز میکنم زندگی جاودانی را که با
چکیدههای خون شهدا همراه باشد. زندگی در
دنیائی بس زیبا و جاودان. دوست عزیزم، الان که ما به ماموریت میرویم وصیتنامه خود را مینویسم با دلی شاد و روحی سبک به پرواز رویائی میروم و امیدوارم که بتوانیم بر تمام دشمنان جمهوری اسلامی پیروز شویم و همه
آنها را ریشهکن نمائیم.
آری، حسینجان، هر چقدر منتظر نامهات شدم که لااقل دلم را شاد کند، نیامد.
تنها نامه شما، نه، بلکه نامه همه دوستان و اقوام، من را به ماتم کشاند.
ولی هیچ عیبی ندارد، رفتن ما و کشتهشدن ما، همه انسانها که بندههای خداوند میباشیم یکطرف؛ ولی زنده ماندن اسلام عزیز و مسلمین یکطرف.
خدمت پدر و مادر عزیزم، سلام امیدوارم که حال شما خوب باشد و هیچگونه ناراحتی در پیش نداشته باشید، خدمت برادران عزیزم محمد حسن داداش و غلام داداش که امیدوارم زندگی جدید خود را به خوبی و خوشی بگذرانید و یحیی جانم و کریم جانم خدمت خواهران فرشته جان و فاطمه جان و فائزه جانم. جهان جانم را سلام میرسانم.
خدا نگهدارتان باشد و ای یگانه کسی که اگر نبودی من هم نبودم ضمن تشکر از شما پدر و مادر عزیزم که 18 سال مزاحم شما بودم.
در دوران زندگی بیثمری که داشتم اگر بر شما ناراحتی وارد آوردم و باعث زحمت شما شدم من را ببخشید. پدر و مادر عزیزم الان که این نامه را که مینویسم اشک در چشمایم جمع شدهاست ولی اشکها قطرهای شادی و مژده آورنده زندگی جدیدی برای من میباشد.
دعا کنید و از من راضی باشید که خداوند اگر من در طول زندگی کاری خطا کردهام من را ببخشد. از شما درخواست دارم که از تمام اقوام و فامیل رضایت را از آنها به طلبید. خداحافظ و دیگر عرضی ندارم بهجز موفقیت شما و پیروزی اسلام و ظهور حضرت مهدی (عج) و عزیزان خواهش میکنم از شما که من شهید شدم، افتخار کنید. از شما خیلی ناراحت میشوم؛ اگر گریه کنید. افتخار کنید که روی مردم تاثیر بگذارد. قربانتان
حسینجان، از شما تشکر میکنم .....
پدر جان و مادر جان، خداحافظ. وصیت نامه سرباز
وظیفه فرهاد کلانکی 18دیماه 1359
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری