سیری در کلام طیبه شهیدی از تبار فکه

نوید شاهد البرز؛ شهید «ماشاء‌اله تیرگر» در بیست و سوم اردیبهشت ماه سال 1343، در خانواده ایی مومن و مذهبی دیده به جهان گشود. از همان کودکی با مشکلات زیادی روبرو بود. در سن هفت سالگی وارد مدرسه شد و دوران ابتدایی را پشت سر نهاد و وارد مقطع راهنمایی در مدرسه شهید حیدر رودکی شد. در این سال‌ها بود که اولین جرقه‌های انقلاب زده شد و مردم با مخالفت خود با رژیم به‌طور تظاهرات و راهپیمائی‌ها ادامه دادند تا اینکه انقلاب اسلامی به فرمان و یار و یاوری امام خمینی به پیروزی رسید و رژیم ستم شاهی در برابر مقاومت مردم تحمل نیاورد و رو به انحلال نهاد. او در بسیج که به فرمان امام تشکیل شده بود خدمت می کرد و از منابع انقلاب اسلامی پایداری می‌کرد تا اینکه در پی حملات عراق علیه ایران جنگ ناخواسته شروع شد و جوانان عزیز کشورمان برای دفاع از خاک پاک میهن اسلامی به سوی میدان‌های نبرد شتافتند.

از جمله این جوانان شهید عزیز بود که راهی جبهه شد و به مقابل با کفر بعثی پرداخت تا اینکه سرانجام در تاریخ بیست و ششم فروردین 1362، در منطقه عملیاتی فکه در عملیات پیروزمندانه والفجر با اصابت ترکش به شهادت رسید و پیکر مطهرش در زیر آفتاب سوزان فکه به‌جا ماند.

متن کامل وصیت نامه شهید «ماشاء اله تیرگر» را در ادامه می خوانید:

«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ»

هرگز گمان نکنید؛ کسانی که در راه خدا کشته شدند مرده اند بلکه آنها زنده­اند و در نزد خدا روزی می خورند.

اگر هزار تکه‌ام کنند با خون خود بر زمین می‌نویسم؛ خمینی، خمینی

با درود به منجی عالم بشریت امید محرومین جهان امام زمان (عج) و با سلام بر رهبر عظیم انقلاب اسلامی و با سلام بر پیکر پاک تمام شهیدانی که با خون خود نهال‌های جوان انقلاب را آبیاری کردند. شهیدانی که درس آزاد مردن به ما آموختند و با درود بیکران به سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا(ع) خدایا با تمام گناهانم به سوی تو آمدم تا شاید از لشگریان تو قرار گیرم تا از ناله­‌های ایشان در کنار سنگرها از بار گناهانم کاسته شود. آمدم تا به ندای «هل من ناصرینصرنی» امامم لبیک گفته باشم تا صدایم را به جهانیان برسانم که ما کوفیان زمان امام حسین(ع) نیستیم که رهبر لا اله الا الله را بر تمام جهان به احتزاز در آوریم تا که درسی به ایادی ابلیس بدهیم که بداند ما در دانشگاه حسین (ع) درس آموختیم.

من افتخار می کنم که در چنین مرحله حساسی از زمان قرار گرفتم که در راه اسلام خدمت می‌کنم و می خواهم از دوستانم و خانواده ام که در پیروی خط امام پایدار و استوار باشند و هر لحظه پیام‌های امام را مو به مو انجام دهند و ضعف به دست ایادی شیطان منافقان ندهند.

بر شماست که خون شهیدانمان را زنده نگه دارید شهیدانی جنازه هایشان به دست مادرهایشان نرسیده کاری نکنید که روز معاد همین عزیزان از شما شکایت کنند پدرم، مادرم ما را خدا آفریده و خود او ما را می برد.

شما ناراحت نشوید اگر من شهید شدم چرا که خون من از خون امام حسین که برتر نیست.

سید الشهداء با این همه عظمت جانش را فدای اسلام کرد، پس در بستر مردن برای ما ننگ است. خدایا! مرا تکه تکه­ ام کن تا در روز قیامت نزد امام حسین شرمنده نباشم، مادرم، با گریه هایت دل منافقین را شاد نکن.

پدرم افتخار کن که من لیاقت شهادت را پیدا کردم. برادرانم و خواهرانم، به جای اینکه اندوهگین باشید برای من به یاد شهیدان صدر اسلام باشید، به یا هزاران شهید گمنامی که ذره ای از آنان پیدا نشده است. در نمازهایتان و دعاهایتان امام را فراموش نکنید. او را دعا کنید برای سلامتی او دعا کنید. اگر ما نباشیم مهم نیست دعا کنید که امام سلامت باشد. دشمنان اسلام از اسلام‌شناسانی مانند او هراس دارند. پدرم، مادرم، ما می‌رویم تا با کاروان والفجر، کربلای حسین را آزاد سازیم، به یاد حسین به پیش خواهیم رفت و به او خواهیم گفت که اگر در کنار تو نبودیم تا تو را یاری کنیم اکنون به رهبری حسین زمانمان خون سرخ تو را زنده خواهیم کرد. والسلام

چه خوش باشد که با ایمان بمیرم

به زیر سایه قرآن بمیرم

دلم خواهد که در پایان عمرم

غریق رحمت یزدان بمیرم

دلم خواهد خدایا سرخ و گلگون

چون جانبازان خوزستان بمیرم

دلم خواهد، دلم خواهد، خدایا!

شهید شاهدی بریان بمیرم

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

ماشاءالله تیرگر

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری