نامه شهيد ساجدی «1»
شهيد «ابراهيم ساجدی» در نامه‌ای به خانواده خود می‌نویسد: «در جبهه‌ها واقعا انسان وقتی اين معجزه‌ها را می‌بيند و اين تعريف‌ها که از برادران پاسدار می‌شنود ديگر به خود اجازه نمی‌دهد که در گوشه خانه بنشيند و...» متن کامل نامه اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

معجزه جبهه

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «ابراهيم ساجدی» یکم فروردين سال 1343 به دنیا آمد. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و دوران تحصیلی را تا دیپلم با موفقیت پشت سرگذاشت. با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه جنگ شد و سرانجام یکم فروردین 1361 در عمليات فتح المبين منطقه غرب شوش به شهادت رسید.

متن نامه: معجزه جبهه

بسمه تعالی. چهارشنبه 24 تیر سال 1360. خدمت پدر و مادر بزرگوارم و برادران عزيزم. پس از تقديم عرض سلام، سلامتی شما را از خداوند متعال خواستارم. اميدوارم که همگی سالم و تندرست باشيد و در زير سایه حضرت مهدی(عج) به‌سر ببريد. باری اگر بخواهيد از حال بنده خبردار شده باشيد مختصری از احوال خودم برايتان شرح می‌دهم. من بعد از اينکه از استهبان به شيراز آمدم قرار شد روز پنجشنبه به سوسنگرد اعزام شويم ولی به علت نقص فنی هواپيما آن روز حرکت نکرديم و روز پنج شنبه تا عصر جمعه به عده‌ای از بچه ها مرخصی دادند ولی من نگرفتم.

صبح روز جمعه 19 تيرماه با هواپيمای 330 به اهواز اعزام شديم و به علت اينکه عده‌ای از برادران استهباناتی به مرخصی رفته بودند همه‌مان در يکجا بوديم و الان چهار نفر از برادران استهاباناتی با هم هستيم و بقيه هنوز اعزام نشدند و چند روز ديگر به غرب اعزام می‌شوند.

چهار نفر عبارت از ابراهيم، غلام عبدالهی، امين مرکبی، حسين اسلامی. ما بعد از آمدن به اهواز يک دوره آموزش کوتاه به مدت دو روز ديديم و بعد به جبهه سوسنگرد اعزام شديم که در جبهه‌ها واقعا انسان وقتی اين معجزه‌ها را می‌بيند و اين تعريف‌ها که از برادران پاسدار می‌شنود ديگر به خود اجازه نمی‌دهد که در گوشه خانه بنشيند.

ما روز 19 تيرماه که اعزام شديم کارتی برايمان صادر کردند که اعتبار آن دو ماه است يعنی ما روز 19 شهريور مرخص می‌شويم و به شهر می‌آييم و برادران هر چه تقاضا کردند که بيشتر بمانند گفتند نمی‌شود.

ما در جبهه که هستيم هر 48 ساعته يک‌بار برای نظافت و کارهای ديگر ما را به شهر می‌برند. کلا مأموريت ما دو ماه است و از شما تقاضا می‌کنم که هيچ نگران و ناراحت نباشيد. در جبهه همه‌اش جنگ نيست کلاس‌هايی از قبيل آموزش قرآن، نهج البلاغه، بحث‌های سياسی، ايدئولوژی عقيدتی و غيره ترتيب داده‌اند که انسان هر کجا که باشد اينقدر استفاده نمی‌برد.

شب‌های جمعه دعای کميل و شب‌های ديگر دعای افتتاح و دعای توسل توسط برادران خوانده می‌شود. پدرجان مرا ببخشيد که نتوانستم کمک حال شما باشم به هر حال اينجا واجب‌تر می‌دانستم. از شما می‌خواهم که چيزی برای من نفرستيد چون احتمال نرسيدن آن است.

بحمدالله اينقدر چيز زياد است که تمام اين پاسدارها و بسيجی‌ها از مردم شرمنده هستند که می‌گويند کی ما جبران اين همه خدمت بکنيم. از آنجايی که لطف خداوند شامل حال ما است بحمدالله در جايی قرار گرفته‌ايم که از لحاظ آب و هوا معتدل و از نظر تدارکات از همه جبهه‌ها بهتر است و ما در راحتی کامل به سر می‌بريم.

برادرانم را سلام می‌رسانم. همسايه سلام می‌رسانم. خانواده عمو يک به يک سلام می‌رسانم. خانواده دایی‌ها سلام می‌رسانم. خاله و بچه‌ها و عمو سلام می‌رسانم. تمام دوستان و رفقا مخصوصا احمدعلی و اميرنژاد سلام فراوان می‌رسانم.

از شما خيلی ـ خيلی التماس دعا دارم. در ضمن جبهه ما جبهه دهلاويه سوسنگرد نام داد. مرا ببخشيد چون وقت نداشتم نامه خوب نشد. 24 تیر سال 1360. فرزندتان ابراهيم ساجدی.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده