زندگی‌نامه شهید ناجا «حسین پور پالیزیان»؛
پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۵۴
در بخشی از زندگی‌نامه شهید حسین پور پالیزیان از زبان خواهرش می‌خوانید: حسین خیلی با اخلاص بود و با اعمال و رفتارش دیگران را به عمل صالح تشویق می‌کرد، تا وقتی امام خمینی در قم بودند، هر طور بود نمازهایش را به امام اقتدا می‌کرد.

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید حسین پور پالیزیان در سال ۱۳۳۶ در محله چهارمردان قم به دنیا آمد. وی با عضویت در نیروی انتظامی به درجه رفیع شهادت رسید.

نمازهایش را به امام خمینی اقتدا می‌کرد

حسین در اثر تربیت صحیح پدر و مادر، فردی مذهبی و متدین بود. تحصیلات‌ خود را تا سطح دیپلم ادامه داد و پس از آن به حرفه منبت‌کاری روی آورد.

شهید پاییزیان در مبارزات مردمی بر علیه رژیم ستمشاهی شرکت می‌کرد و در راهپیمایی‌ها حضور فعال داشت. با شروع جنگ تحمیلی به نیروی انتظامی پیوست و به شهر پاوه اعزام شد، در آنجا به دست منافقین مجروح شد و به دلیل اصابت ترکش، به ناحیه گردن قطع نخاع گردید؛ او را پس از یکسال بستری در بیمارستان به اصرار مادر به خانه آوردند.

مادر و خواهر شهید با علاقه و رضایت کامل از او پرستاری می‌کردند و با وجود همه سختی‌ها در کنارش بودند.

شمع وجود شهید پاییزیان، پس از ۲۴ سال تحمل درد و رنج فراوان خاموش شد و در سال و در تاریخ ۲۶ تیرماه ۱۳۸۲ به ندای ملکوتی شهیدان لبیک گفت و در جوار رحمت لایزال الهی در بهشت در رضوان آرام گرفت.


صبر حسین زیاد بود. در تمام مدت جانبازی حتی یک بار هم شکایت نکرد. دردها را پنهان می‌کرد تا باعث ناراحتی مادرش نشود. گاهی جواب ناراحتی و در اعتراض خانواده می‌گفت: ناشکری نکنید، فقط شاکر نعمت‌های خدا باشید؛ با اینکه تمام بدن حسین به دلیل ضایعه نخاعی از کار افتاده بود، اما وقت ابراز ناراحتی نکرد و با توسل به امام رضا دستهای شفا پیدا کرد.

اعتماد به نفس زیاد داشت و همیشه روح امید در او زنده و جاری بود، با اینکه تمام ساعات روز در رختخواب بستری بود و به همین خاطر تمام بدنش زخمی شده بود، اما هیچ وقت دچار یاس و ناامیدی نشد.

خواهر شهید از زبان او می گوید:

فقط به خدا توجه داشته باشید و در زندگی او و دستوراتش را سرلوحه کارهایتان قرار دهید. ۴۰ روز قبل از شهادتش گفت: بعد از من راهم را ادامه دهید؛ من می‌دانم به زودی پرواز می‌کنم و به جایی که باید، می شتابم، شما سعی کنید راه شهیدان را ادامه دهید. او معتقد بود.

پرواز روح خیلی راحت است، در صورتی که دنیا را رها کنی و به مشکلات فکر نکنی. باید فقط به خدا توجه داشته باشی. حسین خیلی با اخلاص بود و با اعمال و رفتارش دیگران را به عمل صالح تشویق می‌کرد، تا وقتی امام خمینی در قم بودند، هر طور بود نمازهایش را به امام اقتدا می‌کرد، البته من همه اینها را بعد از شهادتش فهمیدم.

همیشه در حال ذکر بود؛ گاهی وقت‌ها که به مناجاتش گوش می‌کردم، زیبا و عاشقانه با خدای خود و ائمه علیهم‌السلام صحبت می‌کرد و اشک می‌ریخت. بسیار به حضرت زهرا متوسل می‌شد و به دیگران هم توصیه می‌کرد در سختی‌ها از ایشان کمک بگیرند. ما هر سال سمنو می‌‌پختیم، او با وجود جراحاتی که داشت در پختن سمنو کمک می‌کرد و با شور حال زیاد، دائم‌الذکر می‌گفت و برای همه دعا می‌کرد.

حسین هیچ تعلقی به دنیا نداشت و از این دنیا و مادیاتش هیچ سهمی برای خودش نمی‌خواست. او رنگ خدایی داشت، دوستانش در لحظه عروج ملکوتی او کنارش بودند و در فراق او بسیار گریه کردند و از این دنیا جدا شد و به آرزوی دیرینه اش، دیدار جمال الهی بود شتافت.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده