چهارشنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۳۵
شهید «غلامرضا بهلول بندی» در وصیتنامه‌اش می‌نویسد: «از خدا می‌خواهم که به من کمک کند اول از همه با نفسم مبارزه کنم و بعد در راه او به جهاد بپردازم و دیگر اینکه تا آخرین لحظه عمرتان مگذارید که جبهه‌ها خالی شود ایثار و از خود گذشتگی داشته باشید. من شاید رفتم ولی به شما برادران و خواهران و پدران و مادران تأکید دارم و می‌کنم، اگر می‌خواهید رستگار باشید (علیکم بولایت فقیه) فقط معتقد به ولایت فقیه باشید.»

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید غلامرضا بهلول بندی سیزدهمین روز از خرداد ماه 1349 بود که غلامرضا دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و متوسطه را در محل زادگاهش تهران ادامه دادند.  در کنار درس به ورزش تکواند و هم علاقه نشان داد و تا کمربند مشکی پیش رفت. جوان برومند محلاتی پس  از طی دوره آموزشی بسیج در سال 1365 به عنوان بسیجی گردان ولیعصر(عج) از لشکر 17علی بن ابیطالب(ع) عازم جبهه های نبرد شد و روزهای زیادی نگذشت که در عملیات کربلای 5 در شلمچه به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید والامقام پس از چند روز از شهادت ایشان با حضور مردم فهیم محلات تشییع و در گلزار شهدای شهرش آرام گرفت.

از خدا جوییم توفیق ادب

وصیت نامه:

به نام او که هر چیزم از اوست، سلام بر تو ای روح خدا و سلام بر شما عزیزانی که درس شهادت را در مدرسه عشق بسیج آموختند و طریقه عمل کردن آن را در دانشگاه کربلای آموختید و بی‌پروا چون کبوترهای آزادی از دشتهای خون و آتش با فریاد الله اکبر به سوی معشوق پر کشیدید و در نوبهار سبز شهادت بر بالهای ابر نشسته و از این دیار به کبریا شتافتند.

سلام بر شما که پاسداران شط خون تا دریای بی‌کران شهادتید و مشهدتان کربلای ایران. و با یاری و استقامت از ارواح طیبه شهدای اسلام و انقلاب اسلامی شهدای جنگ تحمیلی و به نام رهبر کبیر انقلاب که در دل عاشقان الله خود امید تابانده آنها که جز عشق به خدا به چیزی دل نمی‌بندند و راهشان را جز برای رسیدن به الله مشخص نمی‌کنند و جز برای رضای خدا به پیکار نمی‌ایستند و عاقبت با قلبی آکنده از عشق با سینه‌ای خونین و سری شکافته به سوی معبودشان می‌شتابند و رسیدن به مقصود برایشان چه آسان است که خود می‌دانند خداگونه شدن چه لذتی دارد.

کاروان سرخ شهادت همچنان راه پر فراز و نشیب آمیخته به استقامت و تسلیم را می‌پیماید تا به خدا برسد و این آوای کاروانیان است که در گوش جان فریاد می‌کنند پاره کن بند مظلومیت را و رها شود از قید اسارت. و سلام بر شما ای امت جگر سوخته امتی که بدنهای برخون نشسته فرزندانتان سرزمین اسلام را باتلاقی از خون ساخته غمین می‌باشد و اگر بهشتی و باهنر و رجایی و ... و عزیزانتان را در آتش ذغال و پاسدارانتان را زنده زنده در آتش می‌کشند اگر اینها نیستند خدای شما زنده و جاوید است و او حامی شماست و حال تقوی و مقاومت را پیشه سازید هر چند که تابحال متقی و مقاوم بوده‌اید.

من شرمم می‌آید که خود را در مقابل این عزیزان سرشار از ایمان و عشق به فداکاری به حساب آورم آنان با عشق به خدای بزرگ به معشوق خویش پیوستند و ما هنوز در خم کوچه هستیم. خداوند این عزیزان از خود گذشته را در جوار رحمت خود بپذیر و ما را از قید و بند و خودبینی و خودخواهی نجات رحمت فرما. (انک ذوالفضل العظیم) خدایا تو نیک می‌دانی که فقط برای تو و برای متعالی و خالص شدن خودم قدم در این راه گذاشتم و خدایا تو خود شاهدی که من صرفاً برای جنگیدن هجرت نکرده‌ام بلکه هدف اصلی من مبارزه با هواهای نفسانی خودم است و شهادت مرگ دلخواهی است که مجاهد با همه شعور و منطق و آگاهی که دارد خود انتخاب می‌کند. من که سعادت ندارم و اگر سعادتی پیدا کردم ودر جبهه شهید شدم امیدوارم صبر و پایداری کنید.

 چون بالاخره من یک راهی را انتخاب می‌کردم و راه خداست این راه و به خاطر هوای دل و هوی و نفس نیست می‌خواهم به شما این سفارش را بکنم که قدر امام را بدانید، قدر حاج آقا طه مقدسی این سر منشأ نور را و این روحانیون را بدانید که اینها اگر نباشند نه اسلامی وجود دارد و نه کشوری. نمازتان را سر وقت بخوانید، خمس، زکات و فروع دین همه را انجام دهید، دعاها را زیاد بخوانید، دلم می‌خواهد سعادت داشته باشم و شهید بشوم.

از خدا می‌خواهم که به من کمک کند اول از همه با نفسم مبارزه کنم و بعد در راه او به جهاد بپردازم و دیگر اینکه تا آخرین لحظه عمرتان مگذارید که جبهه‌ها خالی شود ایثار و از خود گذشتگی داشته باشید. من شاید رفتم ولی به شما برادران و خواهران و پدران و مادران تأکید دارم و می‌کنم، اگر می‌خواهید رستگار باشید (علیکم بولایت فقیه) فقط معتقد به ولایت فقیه باشید.

دستنوشته های شهید :

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده