خاطره شهيد ارجمندی «1»
شهيد «بهرام ارجمندی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «يک شب ساعت 24 در آسايشگاه رگبار زدند و ما همه به خط شديم. ما را برای رزم شبانه بردند و دو آمبولانس ...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

خاطره شهيد «بهرام ارجمندی

 

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «بهرام ارجمندی» یکم مرداد ماه 1345 در روستای تل ريزی عاليوند شهرستان ممسنی دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران تحصیلی را تا مقطع دوم راهنمایی گذراند و پس از آن ترک تحصیل کرد.

سال 1362 داوطلبانه عازم جبهه نبرد شد و در عملیات والفجر شرکت کرد. با ثبت‌نام در سپاه ممسنی به جمع سبزپوشان سپاه پاسداران پیوست و ديگر بار، بهار سال 1363 به ياری رزمندگان شتافت و با دلی مملو از ايمان دوشادوش رزمندگان عليه کفار بعثی جنگيد و سرانجام در چهارم بهمن ماه 1363 به شهادت رسید.

متن خاطره:

بسم الله الرحمن الرحيم من در تاريخ 16 اردیبهشت ماه 1361 از نورآباد به جبهه اعزام شدم. ما را به کارزون بردند و بعد از 3 ساعت که ناهار خورديم ما را به سمت شيراز حرکت دادند و پس از 5 روز در شيراز ما را به سمت اهواز.
حرکت دادند.

ما ساعت 3 بعدازظهر سوار ماشين شديم. در راه شب شد و در ماشين خواب رفتيم و بيدار شديم. ساعت 4 صبح به اهواز رسيديم و يکی 3 عدد پتو به ما دادند و ما کوفته و خسته بخواب رفتيم. ساعت 5 برای نماز صبح بيدار شديم. بعد از نماز ما را به ميدان صبحگاه بردند. به ما خيلی ورزش ياد دادند و به ما خوش ‌گذشت.

يک شب ساعت 24 در آسايشگاه رگبار زدند و ما همه به خط شديم. ما را برای رزم شبانه بردند. دو آمبولانس همراه ما بود. ما را دو گروه کردند و گفتند بی اينکه کسی صدا کند حتی صدای پايتان نيايد ما را بردند و رزم شروع شد.

ما را حدود دو کيلومتر سينه خيز بردند. در بين ما شش نفر زخمی و دو نفر مجروح سخت شدند و بعد ما به آسايشگاه بردند. بعد از 13 روز ديگر ما را به سوی جبهه حرکت دادند. ما سوار بر ماشين شديم و حرکت کرديم به انديمشک عين خوش تيپ امام سجاد مقر آموزشی. اسلحه و تجهيزات جنگی به ما داده اند و آماده باش شدیم.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده