شهیدی ارتشی با روحیاتی بسیجی
نوید شاهد البرز؛ شهید«فریبرز کیان» در سال 1344، در خانواده از قشر متوسط جامعه پا به عرصه وجود نهاد. تحصیلات ابتدایی اش را در یکی از مدارس تهران آغاز نمود و تا سال سوم ابتدایی و در همان مدرسه مشغول به تحصیل بود. بعد از دریافت مدرک سوم همراه با خانواده خویش به شهر چالوس مهاجرت نموده و در دبستان سعدی در پایه چهارم ابتدایی شروع به تحصیل نمود و تا دو سال قبل از شهادت در همان شهر زندگی میکرد.
مقارن با شروع انقلاب اسلامی وی درکلاس دوم راهنمایی مشغول به تحصیل بود و اواخر همین کلاس نیز انقلاب به پیروزی رسید. وی درطول انقلاب در راهپیماییها شرکت داشت و می توان از وی بعنوان یکی از افرادی که درمدارس بر علیه رژیم به تحریک معلمین می پرداخت، نام برد.
بعد از پیروزی انقلاب و همزمان با رشد جسمی و ذهنی افرادی بود که در پایگاه های بسیج به میهن اسلامی خویش خدمت می نمود بعد از مدتی که دراین پایگاه ها انجام وظیفه نمود از طرف دشمن بعثی که نسبت به وی آگاهی کامل داشتند بطور نسبتا مخفیانه با معتادین و قاچاق فروشان مواد مخدر مبارزه می نمود و در دستگیری آنها نقش مهمی را به عهده داشت. در آن زمان نیز از طرف همین خود فروشان و افراد خود باخته در مقابل فرهنگ تهاجمی غرب مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
او بعد از این مبارزات و شروع جنگ تحمیلی علیه ایران بعنوان یکی از رزمندگان غیور لباس مقدس رزم به تن نمود و در کارزار حق علیه باطل مشغول به نبرد شد.در سال 62، درجبهه شلمچه از ناحیه کتف چپ بشدت مجروح گردیدکه برای درمان به پشت جبهه منتقل گردید و تا اوایل سال 63، تحت درمان قرار داشت از آنجاییکه شیفتگان قدرت الهی و مجذوبین امام زمان، دوری از این الطاف را غیر قابل تحمل می دید وی نیز دوباره بعد از کمی بهبودی به مناطق جنگی اعزام شد.
درسال 63، به جبهه «جزیره مجنون» اعزام شد و در «عملیات خیبر» از ناحیه دو پا مجروح شد و دوباره پس از بهبودی به جبهه های نبرد عزیمت کرد که بدلیل ضعف جسمانی به پشت جبهه بازگشت و با فشار خانواده و دوستان به ادامه تحصیل مشغول شد و در سال 64، موفق به اخذ دیپلم شد. پس از اخذ دیپلم با گرفتن دفترچه آماده به خدمت به خدمت سربازی رفت و با این طرز فکر که می روم به ارتش تا روحیات بسیج را به آنجا انتقال دهم، وارد ارتش جمهوری اسلامی ایران شد و به عنوان نماینده عقیدتی سیاسی لشگر21حمزه، در یکی از تیپهای آن لشکر مشغول به خدمت شد.
در عملیات کربلای 6، در منطقه سومار علیرغم مخالفت فرماندهان با اصرار زیاد وارد عمیات شد و در تاریخ بیست و سوم دیماه 1365، درحالیکه از ناحیه کتف سمت راست مجروح شده بود به اسارت نیروهای عراقی درآمد و پس از چندین روز اسارت در دهم بهمن ماه 1365، با تک شبانه گروههای چریکی برای تخلیه شهدا در کنار رودخانه «کنگاگوش» سومار پیکر پاکش درحالیکه مدت زیادی از خوردن تیر خلاصی در چشم چپش نمی گذشت بادستی بسته به عقب انتقال یافت و در تاریخ دوازدهم بهمن ماه 1365، پیکر مطهرش در گلزار شهدای آبیک به خاک سپرده شد.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری