در سالروز ولادت منتشر می شود:
لب من به خنده بود و درونم جبهه بود و هر کاری می کردم به جبهه بر گردم، نمی توانستم. من کشته و مرده جبهه بودم...
نامه شهید«آریا خلیجی» ؛ مرگی با وقار و روسفید

نویدشاهد البرز:

شهید« آریا خلیجی» فرزند «ابراهیم» و «مهری » در شهر اهواز به چشم به گیتی گشود و تحصیلات خود را تا مقطع سوم راهنمایی ادامه داد و در زمان دفاع مقدش مشتاقانه به جبهه های نبرد رفت و در تاریخ چهارم دی ماه 1365، به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر مطهرش در منطقه اروند رود به حفظ و حراست از مرزهای کشورمان باقی ماند.

نامه ارسالی شهید از جبهه:

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام بر پدر ومادرم از آنکه خیلی ناراحتشان کردم و آنها را در غم انداختم؛ معذرت می خواهم. حرفم و کلامم بیشتر با پدر و مادری است چون بیشتر از هر چیز به آنها احتیاج دارم و باید به انها بگوئیم حلالم کنید و گریه نکنید و حواستان بیشتر به مصطفی و میثم باشد و بقیه کارها را به خودتان می سپارم.

لب من به خنده بود و درونم جبهه بود و هر کاری می کردم به جبهه بر گردم، نمی توانستم. من کشته و مرده جبهه بودم. امسال با دوستانم در پادگان ها و جبهه ها و دیگر جاها زندگی کردم و زندگی را یاد گرفتم  ولی حیف آنها که رفتند من ماندم ومی فهمم من چیزی کمتر از آنها نبودم و نمی دانستم باید خود را به آنها یرسانم. به خاطر همین هم بود که به جبهه رفتم.

می دانید اگر روح باشد در جبهه است اگر مرگی باوقار وروسفیدی باشد در جبهه است. شما این را می دانستید ولی با این حال نمی گذاشتید که من به جبهه بروم. آخر قسمت بود که من به جبهه بروم و قسمت الهی بر من نازل شد .

من این را موقعی می نویسم که اصلا فکر مردن در ذهنم نبود. فقط چیزی نوشتم که اگر مردم این نوشته باقی بماند.  دیگر نمی توانم چیزی بگوئیم من در زندگیم فردی متکی بودم .

                                                                                                            والسلام 16 / 12/ 64

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده