سه‌شنبه, ۰۲ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۰۰:۲۱
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید سید علی اکبر میرزایی فرزند سید حسین در سال 1342 در شهر خون و قیام چشم به جهان گشود. او از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان قم به جبهه جنوب اعزام و در مورخه 18/6/65 در عملیات ظفرمندانه کربلا 2 در منطقه حاج عمران در نبرد دلاوران اسلام بر کافران بعثی، در هنگام پیشروی به سوی مواضع دشمن بعثی مفقودالاثر گردیده است. پیکر پاک و مطهر شهید کشف و در تاریخ 9/3/79 در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد.
 
بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمد لله الّذی هدانا لهذا و ما کنّا لنتهدی لو لا ان هدانا الله

شکر و سپاس خداوندی را سزاست که همۀ ما را به این راه هدایت فرمود که اگر لطف

و هدایت او نبود ما بخودی خود در این مقام راه نمی افتادیم

در آغاز وصیت نامه ام باید عرض کنم مقداری از این مسائل را از نوارهای آقای انصاریان استفاده کرده ام و امیدوارم این وصیت نامه و کلاً این وصیت نامه ها برای شما عزیزان مثل قرص مسکن زودگذر نباشد.

خیلی اندیشیده ام که این جوانی و عمرم را چگونه بگذرانم چه بخواهم و چه نخواهم باید چگونه بگذرانم و همانند دیگران پس از چندی به سرای جاوید بشتابم. می بینم و می بینیم که عمر فرصتی است بسیار کم و دارای سرعتی زیاد و از لحاظ ارزش بفرموده مولای متقیان علی (ع) پر ارزشترین چیزی است که خداوند در اختیار بشرقرار داده این عمر را فقط یک بار به انسان می دهند و گوهری است که بخواهد یا نخواهد از دستش می گیرند و در یک گردونه اجباری قرار گرفته که در این گردونه با تمام سرعت و لحظه ها به پیش رانده می شود و ناتوان است نمی تواند جلوی حرکتهای عالم را بگیرد و مهار کند و بطرف مرگ در حرکت است و بقول حضرت رسول (ص) هر نفس قدمی بسوی مرگ است بلی این پارچه عمر را با قیچی شب و روز کوتاه می کند و برای هر نفسی هم که می کشیم در آخرت از ما سؤال خواهد شد که این نفس را به پای چه چیزی کشیدی و چه کنیم که بعداً در قیامت حسرت نخوریم و کراراً در قرآن و روایات آمده که بسیاری از مرد و زنی که به عالم بعد منتقل می شوند آرزوی برگشتن به دنیا را دارند حسرت می خورند که چراعمری را که در اختیار داشتند همانند بیداران و آگاهان برخورد نکردند آن روز را برای خود روز ضرر و زیان می بینند که سرمایه عنایت شدۀ به آنها در دنیا به هدر رفته و بازدهی برایشان نداشته است لذا آرزوی شدیدی در خود می بینند که به دنیا برگردند در حالی که این آرزو به هیچ عنوان جامعه عمل بخود نخواهد پوشید آنجاست که اهل محشر می فهمند خانه ای پر ارزشتر از دنیا نبوده است و آنها یا نخواستند بدانند که در دنیا چه باید بکنند و یا دانستند و اهمیّت ندادند و دنبال تکامل خود نرفتند. خداوند بزرگ و پیغمبران و امامان و بزرگان از مردم خواسته اند این عمر را این مایه کم و زودگذر را با اعمال صالح و خالص حتماً باید به یک ربح ابدی و سود جاوید تبدل کنند و بسوی او رجوع کنند. پس انسان باید خیلی مواظب و مراقب باشد که این عمر که می گذرد این پرداخت را به که و به پای چه می کند و در مقابل این پرداخت چه دریافت می کند دریافتش با مردنش از بین می رود یا برایش باقی می ماند می بینیم که بسیاری از مردم دنیا عمرشان را بی هدف و یا در راه شکم و شهوت و غرایض به اتمام می رسانند

عمر برف است و آفتاب تموز                            اندکی مانده خواجه غرّه هنوز

عمری را دویدن و کار کردن برای بزرگ کردن مسکن و بهتر کردن مواد غذایی، زیاد کردن پول و تجملّات حالا یا موفق می شوند و یا نمی شوند و برای آبروی کذایی ساختن در پیش مردم و فخر کردن به یکدیگر و نتیجه  اینکه عمرشان را برای وارثان گذاشتن و رفتن و با روحی فقیر مردن و همان وارثان هم بعد از مدّتی فراموششان می کنند این جاست که انسان پی به این آیه می برد در سوره کهف می فرماید: زیانکار ترین مردم آنهایی هستند که عمرشان را در راه حیات فانی دنیا تباه کرده و به خیال باطل پنداشتند نیکوکاری کرده اند. بلی دیدم خداپسندانه تر و عاقلانه ترین راه در وضیعت فعلی مملکت این است که در جبهه باشم و بمانم و بر مشکلاتش صبر کنم بلکه به رضا و خوشنودی و وعده های جاویدش برسم و امیدوارم که گناهانم را مستور کرده نجات یابم و می بینم که این را مدّتش کم است در جبهه دیگر 80، 90 سال عمر کردن یا اصلاً اتفاق نمی افتد و یا خیلی کم. ممکن است چند روز، چند ماه یا چند سال باشد چه برادران عزیزی که در پیش ما بودند و ماندشان تا شهادتشان 10روز نشد و این از نظر مدّت خیلی کم است ولی می بینیم که کیفیّت برای خدا مطرح است نه کمّیت. حضرت زهرا (س) با 18 سال عمر بالاترین مقام زن را در پیشگاه خدا بخود اختصاص داد و امام محمّد تقی (ع) با 25 سال عمر جواد الائمه شد و ممکن است چند روز ماندن در جبهه با عمر عالمی برابر باشد چرا که این علم و عمل و افضلترین عملهاست و وقتی که یکی از شهدای محراب می فرماید حاضرم یک نماز فرادای رزمنده ای را بگیرم و تمام نمازهای جماعتم را بدهم باید پی به اهمیّت مسئله برد و همین رزمنده اگر در جبهه شهید شد دیگر ما نمی توانیم عظمت و موقعیتش را درک کنیم و معلوم نیست که پی نبردن ما از شخصیت شهید فقط برای دنیاست و یا دنیا و آخرت. می گذریم و ایشان وقتی عمر خود را با غیر خدا معامله کند و بگذارند در واقع با فانی معامله می کند و طرف مقابلش در قبال این دریافت هیچگونه سودی که جاوید باشد برایش برنمی گرداند و اگر با پرداخت عمر صاحب آنچه که در عالم دنیاست بشود این مدّت و فرصت را بپردازد در عوض صاحب آنچه که در دنیاست بشود اعم از پاساژها، گاراژها، کارخانه ها، کاخها، ماشینها، باغها، خوراکیها، پوشاکها، طلا و جواهرها و آنچه که در دنیاست وضع این انسان چگونه است مولای متقیان. مولای عارفان، مولای زاهدان و مولای شیعیان اسد الله الغالب علی ابن ابیطالب (ع) در این ارزیابی می فرماید: لبئس المتجر ان تر الدنیا لنفسک سمن. اگر کسی عمر خودش را با کل دنیا معامله کند بدترین ضرر را کرده است. براستی چه باید کرد عرض کردم ما در یک گردونه اجباری قرار گرفته ایم و بخواهیم یا نخواهیم عمرمان می گذرد می بینیم که عاقلانه ترین راه این است که عمر را فقط و فقط با وجود مقدّس او معامله کنیم حالا اگر جبهه نمی توانیم بیاییم پشت جبهه کمک کنیم اگر با جان نشد با مال اگر مال نداریم با زبان و سفارش به صبر و استقامت و کار برای خدا و صبغة الله و من احسن من الله صبغه رنگ خدا چه رنگی بهتر از رنگ خدا و البتّه کارها و اعمالمان که می گوئیم برای خداست در واقع نفعش بخودمان بر می گردد وگر نه اگر همه  عالم اهل اطاعت و مطیع صرف شوند نفعی برای خدا ندارد و اگر همۀ عالم اهل معصیت و گناه شدند ضررش هم متوجه وجود مقدس او نیست در دو دنیا ضررش به انسان می رسد و در معامله عمر با وجود مقدس او هیچ ضرری که نیست هیچ نفعی هم فروگذار نیست هیچ ضرری به انسان نمی رسد و هیچ نفعی هم از دست نمی رود لذا می بینیم که انبیاء گرامی و امامان و اولیاء الهی روی لحظه های زندگیشان هم حساب می کردند چرا که این لحظه ها هر یکی اش که می گذرد دیگر برنمی گردد یک بار فقط این عمر را داده اند وقتی این یک بار را گرفتند دوباره نمی دهند و این یکبار هم خیلی کم  و زود گذر است و همین کم و زوگذر قابلیتی که دارد تبدیل شود به یک ربح ابدی و منفعت جاوید. پس روی مسئله عمر و جوانی خیلی دقّت و احتیاط کنیم

و امّا نقطه عطف وصیّتم و قطره قطرۀ خون شهاء این ندا را در می دهند که ای مردم انقلاب اسلامی ایران ودیعه ایست که خداوند منّان در قبال گریه 1300 ساله شیعه بر امام حسین (ع) داده مواظب این  آزمایش خداوند باشیم در سورۀ عنکبوت می فرماید: آیا مردم پنداشتند به صرف اینکه گفتند ما بخدا ایمان آورده ایم رهایشان می کنیم و دیگر هیچ امتحانشان نمی کنیم ما انسانها را پیش از اینان به امتحان و آزمایش آوردیم تا خداوند دروغگویان و راستگویان را کاملاً معلوم کند بلی مواظب باشیم که اگر قحطی هم پیش آمد و لازم شد روزۀ سیاسی بگیریم و با چنگ و دندان از این انقلاب دفاع کنیم الآن در روزگاری هستیم که نسلها در آرزوی این دوره بوده اند و مردند و بدستشان نرسید و صد وای بر ما اگر زحمات و خون دل خوردن شیعیان را در این دوره ضایع کنیم اگر قدر این انقلاب و این برهه از زمان را ندانید پست و نابود می شوید کم نق بزنید و شرم و حیا از نوجوانان 15ـ14 ساله جبهه ها بکنید که برای دفاع از مال و ناموس شما با آن دستهای کوچکی که تا بحال گناهی نکرده اند اسلحه برگفته در شبهای بلند سرد زمستان بر فراز قلّه های سربفلک کشیده و برفگیر کردستان عملیّات کرده از انقلاب حراست و نگهبانی می دهند و هنوز خود را مدیون و بدهکار این انقلاب می دانند و در همان حال اکثر مردم در شهرهایشان در عیش و لذّت به خواب غفلت فرو رفته و بعضی از همین هایند که بخاطر مسئله گرانی و مالیات و کمبود مواد غذایی و غیره از انقلاب بریده اند. بار خدایا معبودا آیا در نزد تو و بعد از مرگ این دو  دسته در یک صف هستند. هان ای عزیز تو هم اکنون سخنان کسی را شنیدی و یا خواندی که خود در زیر خروارها خاک خفته و یا جسدش در بیابان افتاده و این خود عبرت نامه ای است که دیر یا زود مرگ تو را هم  در آغوش خواهد کشید کلّ نفس ذائقة الموت همه طعم مرگ را خواهند چشید پس اگر می توانی به فرمودۀ رهبر آزادگان حسین بن علی (ع) مرگی را پیشه راه ساز که آبستن زندگی باشد و متوجّه باش آنانکه دعوت امام حسین (ع) را شنیدند و جهاد نکردند مگر چند سال دیگر زندگی کردند و الآن در چه وضعیتی هستند ظالمان کجا رفتند ستمگران کجا رفتند فاروتها و هامانها کجا رفتند رضا و محمد رضا شاه کجا رفتند همه می رویم و اینجا جای ماندن نیست انّا لله و انّا لیه راجعون همه از خدائیم و بسوی او باز می گردیم پس چه بهتر برگشت اختیاری و انتخابی باشد و شهادت را پذیرا باشیم.

در خاتمه از خانواده عزیزم بخصوص پدر و مادر گرامیم می خواهم مرا عفو کنند که نتوانستم به هیچ عنوان حقشان را ادا کنم و از خجالت زحماتشان برآیم و از همه خویشان و بستگان و آشنایان می خواهم مرا حلال کنند که دیگر دستم از دنیا کوتاه است و اعمالم  گواه. امیدوارم خداوند همۀ ما را ببخشد.

وصیت نامه ام در مجلس ختم خوانده شود و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

سید علی اکبر میرزائی 15/4/65
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده