گفت و گو با حجت الاسلام شيخ مصطفي مصري، همرزم و مسئول دفتر شهيد چمران در لبنان
يکشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۲۱
نويد شاهد: شيخ مصطفي مصري، كه منشي شهيد چمران در مدرسه جبل عامل بود. او اكنون مسئول دفتر شهيد چمران در لبنان است. گفت و گو با او كه از نزديك شمع وجود چمران را لمس كرده است ...
 
لطفاً در ابتدا خودتان را معرفي بفرماييد.

مصطفي مصري اهل لبنان هستم. از شهر انصار در جنوب لبنان. تحصيلات اوليه ام را در شهر نجف اشرف گذراندم و از همان زمان تحصيلات حوزوي را شروع كردم.

چه زماني مجدداً به لبنان بازگشتيد؟

در سال 1975 ميلادي بود كه جنگ داخلي لبنان آغاز شده بود. نياز مردم در آن برهه از زمان به وجود علماي ديني و افراد مذهبي موجب شد كه پدرم به لبنان بازگردد. آن زمان مردم لبنان از وجود جناح هاي چپ يعني كمونيست ها و ملي گراها كه با سازمان هاي فلسطيني آن زمان در ارتباط بودند، رنج مي بردند. از سوي ديگر احزاب راست يعني احزاب مسيحي كه با اسرائيل همكاري مي كردند بر سختي ها و مشكلات مردم دامن مي زدند.

در آن زمان شهيد چمران در لبنان به سر مي بردند؟

بله! شهيد چمران پنج سال قبل وارد لبنان شده و در آن زمان مسووليت سازمان مركزي جنبش محرومين و شاخه نظامي آن كه به نام «امل» معروف بود را بر عهده داشتند.

اولين برخوردي كه با شهيد چمران داشتيد، چه موقعي بود؟

من در كلاسهاي عقيدتي – سياسي شهيد چمران كه به طور هفتگي تشكيل مي شد، شركت مي كردم. اما رابطه صميمي ما از زماني شروع شد كه يك درگيري مسلحانه در شهر (در سال 1976 ميلادي) ميان سازمان امل و حزب كمونيست هاي لبنان به وجود آمد. در طي اين درگيري پدرم مورد اصابت گلوله هاي فراواني قرار گرفته بود به طوري كه لباسش پر از سوراخ شده بود. شهيد چمران به منزل ما آمد تا آن لباس را به عنوان يادگاري بگيرد. آن زمان وقتي فهميد من در رشته مديريت كار در لبنان تحصيل نموده ام از من خواست تا در مؤسسه فني و حرفه اي جبل عامل به عنوان دفتردار و منشي او با وي همكاري كنم.

عمده كارهايي كه شهيد چمران در مدرسه جبل عامل داشت، چه بود؟

اين مدرسه، آن زمان مركز و نقطه شروع براي تمام كارها و فعاليت ها به شمار مي آمد و از لحاظ تربيتي مدرسه اي بود كه 500 دانش آموز در آن تحصيل مي كردند كه اكثراً از ايتام و مستمندان بودند و در همين مدرسه شبانه روز خود را سپري مي كردند. در همان زمان مدرسه به عنوان مركزي براي تمامي فعاليت هاي جنبش امل در سطح جنوب لبنان بود، يعني فرماندهي تمامي فعاليت هاي سياسي و نظامي جنبش را شهيد چمران در اين مدرسه به عهده داشت. زماني كه درگيري نظامي به وجود آمد، شهيد چمران در مدرسه اعلام مي كرد كه به تعدادي رزمندگان «امل» نياز دارد. به خاطر دارم كه اتومبيل شهيد چمران در آن زمان مقر فرماندهي سيار مي شد البته كارهاي فرهنگي و عقيدتي زيادي در اين مدرسه صورت مي گرفت كه شامل تمام اقشار جامعه مي شد.

از ابتكارات شهيد چمران در مدرسه بگوييد.

الان هر كسي وارد مدرسه بشود بسياري از ابتكارات او را مشاهده خواهد كرد. يك فواره زيبا با سنگ هاي ريز در مقابل جايگاه نگهبان مدرسه با كمك دانش آموزان ساخته بود كه از نگهبانان در مقابل حملات و اصابت گلوله محافظت مي كرد و زيبايي خاصي را هم در محوطه ايجاد كرده بود. يك آدم آهني هم خاطرم هست كه ساخته بود كه خيلي آرام و مستمر روي زمين حركت مي كرد كه الان هم موجود است يا زمين بازي كه بي هيچ ابزاري و تنها با دستانش آن را براي بچه ها درست كرد. اكثر ساختمان هاي مدرسه را بدون بنا و مهندس، خودش با كمك دانش آموزان مي ساخت.

رفتار شهيد چمران با دانش آموزان بخصوص دانش آموزاني كه احياناً اشتباه مي كردند، چگونه بود؟

او براي دانش آموزانش مثل پدري مهربان بود. او پي گير تمام كارهاي آنها بود، مراقب غذاخوردنشان، محل خوابشان و... خودش هميشه در صف، بين بچه ها قاشق و بشقاب به دست مي گرفت براي غذا گرفتن هميشه با بچه ها بود. با آنها بازي و ورزش مي كرد اما در مورد دانش آموزان خطاكار هرگز شخصاً كسي را تنبيه نكرد. روش تربيتي او، مشاوره بود. گاهي يك ربع الي يك ساعت با دانش آموز صحبت مي كرد و كاملاً او را تحت تأثير قرار مي داد به طوري كه اين تغيير در شخصيت او كاملاً محسوس بود.

بارزترين ويژگي شهيد چمران چه بود؟

دكتر چمران صفات و ويژگي هايي داشت كه منحصر به فرد بود و من را خيلي تحت تأثير قرار مي داد. من نمونه اين رفتارها را پس از او در هيچ كس نديدم. وقتي با يك ديد سطحي و ظاهري به رفتار وي بنگريم، خيلي از رفتارهاي متضاد را در او خواهيم ديد ولي او انديشمندي است حامل يك پيام؛ زيستن علي گونه. گاهي اوقات كه افرادي وارد مؤسسه مي شدند كه مسئله دار بودند در چشمان دكتر خيره مي شدم و در آن خشونتي مي ديدم كه از آهن آبديده سخت تر است. از سوي ديگر آنچنان با احساس بود و با عاطفه كه از مادر به فرزند نزديكتر مي شد و با او ارتباط برقرار مي كرد و آنچنان تو را در آغوش مي گرفت كه گويي سالهاست تو را نديده است، در حالي كه فقط ساعتي كنارش نبوده اي و يك مسئله خيلي مهمتر اينكه كلمه ترس در قاموس او وجود نداشت. من در زمان حمله اسرائيل به لبنان كنار دكتر بودم و حالاتي از شجاعت او را مي ديدم كه با اشك هاي شبانه اش در يكجا جمع نمي شد.

دليل آمدن شهيد چمران به لبنان چه بود؟

من از صحبت ها و رفتار دكتر فهميدم كه او تحت تأثير شخصيت حضرت علي(عليه السلام) است و تحت تأثير سيستم حكومتي او. او به منطقه طوري نگاه مي كرد كه گويا تمام اين درد و رنج را حس مي كند. يك چشم به ايران داشت و نگران اوضاع آن بود و از سوي ديگر درد بشريت داشت و نمي توانست فقط منحصر به ايران باشد، او در برابر مسئله حق و باطل مرز نمي شناخت.

شهيد چمران در لبنان براي ايران هم فعاليت خاصي داشت؟

بله، هم امام موسي صدر و هم شهيد چمران. خود ما از طريق همين دو بزرگوار با ايران و تاريخ سياسي آن آشنا شديم. قبل از انقلاب دكتر بسياري از رزمندگان لبناني را براي مبارزه به ايران مي برد و شهداي زيادي داريم از جمله شهيد علي عباس و... فكر مي كنم حدود 600 نفر را براي اين كار به ايران آورد. يا در جنگ عراق عليه ايران هم همين طور. افكار او ادامه افكار امام حسين(عليه السلام) بود. او براي مبارزه حد و مرز نمي شناخت.

از امام موسي صدر گفتيد، بفرماييد رابطه شهيد چمران با ايشان چطور بود و با مسئله ربوده شدن ايشان چطور كنار آمد؟

شهيد چمران ذوب در امام موسي صدر بود همانگونه كه در امام خميني(قدس سره) چنين بود. رابطه او با امام موسي صدر رابطه ماموم با امام بود و تسليم محض او و شيفته امام بود. ربوده شدنش براي دكتر خيلي سخت و گران بود. همين قدر مي دانم كه اگر چمران زنده بود الان به سادگي از كنار اين مسئله رد نمي شد. خاطرم هست او يك نقاشي از امام موسي صدر كشيده بود كه تصور او را در هاله اي از نور قرار داده بود، تيرهاي زيادي كه به سمت او نشانه مي رفت را به نماد اتهامات عليه او ترسيم كرده بود. او تصميم داشت اين عكس را همراه سالنامه سال جديد پخش كند كه ايشان اجازه ندادند، چرا كه دوست نداشتند عليه چمران حساسيت ايجاد شود.

از ازدواج شهيد چمران بگوييد؟

آن زمان خانم هاي زيادي با مؤسسه همكاري داشتند. كارهاي پرستاري و اطلاعاتي حتي يا خيلي كارهاي ديگر، خانم غاده جابر هم از طريق آقاي غروي با مؤسسه و دكتر آشنا شدند. ايشان حجاب مناسبي نداشتند اما افكار اسلامي داشتند و كتابشان به نام «زن در قيام امام حسين(عليه السلام)» دكتر را خيلي تحت تأثير قرار داده بود. دكتر از من خواست با ايشان درباره حجاب صحبت كنم و او را قانع كنم، من يك روز تمام از ساعت 8 صبح تا غروب خورشيد و يك نصف روز با خانم غاده جابر درباره اين مسئله صحبت كردم و بحث و مناظره كرديم و ايشان بالاخره قانع شد و محجبه شد. پس از اين ماجرا دكتر از وي خواستگاري كرد.

كدام يك از آثار دكتر را مي پسنديد؟

متأسفانه آثار همه به فارسي هستند و من خيلي به فارسي مسلط نيستم، با اين وجود همه كتابها را دارم و تا جايي كه امكان دارد آنها را مطالعه مي كنم.

وضعيت مدرسه جبل عامل و امل و... الان چطور است؟

كاري كه دكتر چمران درباره مدرسه كرد، بي نظير است. اين مدرسه هنوز موجود است اما نه به صورت قبلي كه يك مدرسه عادي است و مدارس ديگري هم براي شيعيان در لبنان به وجود آمده است. ولي جبل عامل كه شهيد چمران اداره اش مي كرد، چيز ديگري بود. البته در تجاوز دوم اسرائيل به لبنان (يعني پس از شهادت دكتر چمران) باز هم اين مدرسه مركز فعاليت هاي نظامي بود. حركت هايي كه دكتر و امام موسي صدر پايه گذاري كردند. خيلي از بزرگان لبنان الآن از دانش آموزان همان مدرسه هستند. مثلاً آقاي نبيه بري، رئيس مجلس نمايندگان.

آرزوي شهيد چمران براي لبنان چه بود؟

همان آرزوهاي امام موسي صدر، يعني گسترش تشيع و حكومت عدل حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در سراسر دنيا و شروع اين كار از كشور لبنان كه كشوري بود كوچك اما با مليت ها و مذاهب گوناگون كار راحت تري به نظر مي رسيد و تا حدودي هم اين كار به ثمر نشسته بود و موفقيت آميز بود و دشمن اين را خوب فهميد. مسئله ربوده شدن امام موسي صدر و اخراج امام از عراق در همان زمان مسلماً تصادفي نبود. فكر مي كنم اگر امام صدر ربوده نمي شد، امام خميني(قدس سره) به لبنان مي آمدند و به پاريس نمي رفتند. در اين صورت پيروزي حق بر باطل و گسترش تشيع در دنيا حتمي بود.
فكر مي كنيد ايراني ها چمران را خوب شناخته اند يا لبناني ها ؟
طبعاً لبناني ها، چون با او و با فكر او و با روح او سال ها زندگي كرده اند.

آخرين باري كه شهيد چمران را ديديد چه هنگام بود؟

همان ماه مبارك رمضاني كه امام موسي صدر ربوده شد، دكتر چمران مرا براي مأموريتي به امارات متحده فرستاده بود كه يك شب تماس گرفت، گفت مصطفي امام به ليبي سفر كرده ولي هنوز برنگشته است و خيلي نگران بود. بعد هم كه شنيدم امام ربوده شده است. بعد از مدتها كه به لبنان برگشتم دكتر به ايران آمده بود و من ديگر هنوز نتوانستم او را ببينم.

بعد از سفر دكتر به ايران چه كسي فعاليتهاي ايشان را ادامه داد؟

در لبنان بعد از ربوده شدن امام صدر يك سردرگمي به وجود آمده بود. شهيد چمران چند ماهي به همين منوال سپري كرد و هنگامي هم كه به ايران آمد به قصد ماندن نبود ولي وقتي حضرت امام از وي خواستند كه بماند و وزارت دفاع را قبول كند چمران كه گمشده اش را پس از امام صدر در وجود امام خميني(قدس سره) يافته بود، قبول كرد. بعد هم دوستانش و مسئولان جنبش امل و مجلس شوراي شيعه يعني شاگردانش فعاليت هاي او را ادامه دادند.

چطور از شهادت دكتر مطلع شديد؟

لحظه اي كه خبر شهادت از راديو پخش مي شد من روي نردباني مشغول مرتب كردن قفسه كتابهايم بودم كه به محض شنيدن خبر، كنترلم را از دست دادم و بيهوش شدم. شهادت دكتر شوك دومي بود كه بعد از ربوده شدن امام به مردم لبنان وارد شد. تا مدتها كسي باور نمي كرد اين اتفاق افتاده و خيلي هم معتقد بودند دكتر را ترور كرده اند، اما با شناختي كه من از او داشتم، مي دانستم كه هميشه در خط مقدم است و هيچ نيرويي جلوتر از او حق حركت ندارد. براي چنين آدمي انتظار شهادت مي رفت.

در حال حاضر جوانان لبنان از شهيد چمران چه مي دانند؟

نام و ياد او بر زبان كودكان هم جاري است با اينكه او را نديده اند. آنجا در جنوب لبنان مدرسه به نام ايشان تأسيس شده است و خيلي از گروه هاي شناسايي به نام شهيد چمران ناميده شده اند و جزوه اي كه الان من در اختيار دارم كار دانش آموزان است كه براي شهيد چمران خيلي زيبا كار شده است. براي سالگرد او هم مناسبت ها و مراسم هايي در لبنان برگزار مي شود.

با تشكر از اينكه وقت گرانبهايتان را در اختيار ما قرار داديد.

من هم برايتان آرزوي موفقيت مي كنم بخصوص در راه زنده نگاه داشتن خاطره مرداني مثل چمران كه نه در ايران و نه در لبنان و نه در هيچ جاي دنيا نمونه و نظير ندارند و در طول تاريخ هم او نظيري نخواهد داشت و اين به خاطر ارتباط خاصشان با خداوند است كه در او ذوب شده اند و اخلاص داشته اند.

منبع: ماهنامه شاهد ياران، شماره 37


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده