راهم را آگاهانه انتخاب کردم
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «بهزاد سمیعی» بیست و یکم اردیبهشت 1341، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش اسد آقا و مادرش ربابه نام داشت. دانشــجوی سال اول دوره کاردانی در رشته علوم اقتصاد و معلم قرآن بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بست و هشــتم بهمن 1366، با سمت مسئول واحد تبلیغات در ماووت عراق با اصابت ترکش به شــهادت رسد. مزار وی در بهشتزهرای زادگاهش قرار دارد.
در ادامه متن وصیتنامه شهید بهزاد سمیعی را بخوانید.
ضمـن عـرض سـلام بـه پـدر و مـادر مهربـان و دوسـت داشـتنیام و همۀ کسـانی کـه ایـن مطالب را میخواننـد یـا می شـنوند. از اینکـه اسـم همـۀ اعضـای خانـوادهام را ننوشـتم، معـذرت میخواهـم؛ ولی بـه همـۀ آنهـا عـرض سـلام و ادب میکنـم و بـرای همـۀ آنهـا آرزوی توفیـق خدمـت بـه اسـلام و قـرآن را دارم.
مـادر، پـدر، خواهـران و بـرادران مهربانـم، خداوند صبرکننـدگان را دوسـت دارد. مبـادا بیطاقتی کنیـد! مـن راهـم را آگاهانـه انتخـاب کـردم و بـه مقصـدم و بـه معبـودم خواهـم رسـید انشـاءاللّه. مـادرم، بـرای مـن نارحـت نبـاش، میخواسـتم چنـد سـال دیگـر در بسـتر بمیـرم، الآن رفتـهام؛ پـس همـه رفتنـی هسـتیم. مـادر مهربـان و نازنینـم، دوسـت دارم از آن مادرهـای پُرطاقـت باشـی. مـا روز قیامـت باهـم خواهیـم بـود انشـاءاللّه.
اگـر برایـم مجلـس ختـم گرفتیـد، از همـۀ افـراد، اقـوام، دوسـتان و آشـنایان برایـم حلالیتـی بطلبیـد و بگوییـد اگـر بیحرمتـی یـا غیبـت یـا هـر مسـئلۀ دیگـری در حـق کسـی داشتهام، مـرا حـلال کنـد. برایـم دعـا کنیـد کـه خداونـد از سـر تقصیـرات مـن بگـذرد و شـهید واقعـی از ایـن دنیـا رفتـه باشد.
عطیـه جـان، خواهـر دوسـت داشـتنیام، بـرای مـن ناراحـت نبـاش، بیتابـی هـم نکـن، بـه مادرمــان دلــداری بــده، نگــذار ناراحــت باشــد.
در ضمـن، چنـد خـط حسـاب و کتابم را پاییـن صفحـه نوشتهام. از آخـر صفحـه شـروع کـن بـه خوانـدن بیـا بـالا.
بـه خالـه زا نعمـت بگـو مـرا همه رقمـی حـلال کنـد. بـه علیرضـا بگـو امیـد آن خانـواده تویـی؛ خـود را طـوری بـرای کنکـور و دانشـگاه آمـاده کـن کـه اگـر آخـر امسـال، امتحـان کنکـور از تـو بگیرنـد، قبـول شـوی و ادامه تحصیـل بدهـی. بـه دخترهـای خواهرانـم، ملـوک و عالیـه اعظـم و اکـرم و مریـم و فهیمـه و فاطمـه و زهـرا (بگـو درسهـای خـود را خیلـی خـوب بخواننـد. سـیما و فریـده را بگـو آنچنـان با هـم دوسـت و صمیمـی باشـند کـه همـه از آنهـا سرمشـق بگیرنـد. بهـاره و داوود را خـوب تربیـت کنیـد و آنهـا را دوسـت بداریـد. آبجـی عالیـه و آبجـی ملـوک، ایـن خواهـران نازنینـم، را بگـو بیتـاب و تحمـل نباشـید، مـرگ حـق اسـت. روز قیامـت، همـۀ اعضـای ایـن خانـواده باهـم در بهشـت خواهیـم بـود ان شـاءاللّه. پـس چـرا غصـه بخوریـم؟! داداشهـای خوبـم، محمـد و احمـد و علـی، را بگـو مـن آگاهانـه راهـم را انتخـاب کـردم، صبـر کنیـد و پـدران خوبـی بـرای بچههایتـان باشـید. از زن داداشهـای دوست داشـتنیام، خدیجـه و کبـرا و تلیّـه حلالیـت بطلبیـد و بـه آنهـا بگـوکـه همـۀ آنهـا را دوسـت داشـته و دارم و خواهـم داشـت. علـی و رضـا را بگـو بـرای شـما بـرادران مهربـان و خوبـی باشـند.
چنــد خطــی هــم بــرای دانشآمــوزان نوشــتهام. اگــر لازم شــد و دوسـتداشــتی، میتوانی برایشـان بخوانی. برایـم دعـا کنیـد. دوسـتتان داشـتهام و خواهـم داشـت. انشـااللّه موفـق باشـید.
انتهای پیام/