سیری در کلام شهید «خلیل صابری»:
شهید «خلیل صابری» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «در ایـن دنیـا، خـدا مـا را آزمایـش می‌کنـد. نکنـد کـه از ایـن آزمایشـات سـرافکنده بیـرون بیاییــم، و مواظــب باشــید مــال دنیــا گولتــان نزنــد.»

به گزارش نوید شاهد البرز، شهید «خلیل صابری» يكــم مرداد 1347، در روســتای ناريان از توابع شهرستان ســاوجبلاغ به دنيا آمد. پدرش علی و مادرش صنم نام داشت. تا اول راهنمايی درس خواند. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. سوم بهمن 1365، در شــلمچه با اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. 

وصیت نامه
در ادامه متن وصیت‌نامه شهید «خلیل صابری» را بخوانید.

درود حـق بـر محمـد و آل محمـد (ص) و نایـب برحـق صاحب‌الزمان (عـج) و بـا درود بـه روان پــاک شــهدای اســلام، از صــدر اســلام تا کنــون. در ایــن مســیر پرخطــر، انســان‌های متعهــدی بــا اهــدای خــون خــود اســلام را زنــده نگــه داشــته]اند [ و ایــن خــون شهداســت کــه در پیکــر جامعـه تزریـق و باعـث حرکـت جامعـه به سـوی تعالـی می‌گـردد. امـام حسـین - علیهالسـلام - می‌فرمایــد: مــرگ با عــزت و شــرافت بهتــر از زندگــیِ بــا ذلــتِ نکبت‌بــار اســت.
تاریـخ اسـلام دوبـار تکـرار گردیـده و بـر روی صحنـۀ نمایـش برآمـده اسـت کـه جنایتـکاران را از ریشـه قطـع نمایـد؛ زیراکـه جنگیـدن بـا مخالفیـن حـق واجـب اسـت و سـهل انگاری در آن مصیبـت درضمـن، بـر مـا یقیـن و مسـلّم اسـت کـه شـهادت حاصـل ثمـرات جهـاد بـا نفـس اسـت.
انسـان بی‌پایـۀ سسـت بایـد انتظـار داشـته باشـد کـه شـهادت به طـور نامرئـی در درون وی بـه حرکـت درآیـد. مـا نبایـد منتظـر باشـیم تـا مـرگ مـا را برگیـرد؛ بلکـه بایـد سـعی نمـود به سـراغ مـرگ رفـت و مـرگ را در آغـوش گرفـت. مگـر انسـان بیشـتر از یـک مرتبـه می‌میـرد؟ [..]حـال کـه زمـان ادای رسـالت ازجانـب خداونـد متعـال در حـق بشـریت و دیـن خداوند فرارسـیده و ذلـت زندگـی پایـان پذیرفتـه و بـا عـزت و افتخـار زیسـتن آغازیـدن گرفتـه و دشـمن خائـن به قصـد نابــودی اســلام بــه میهــن اســلامی و مقــدس مــا تجــاوز کــرده و ســازمان‌های بین‌المللــی بــا سـکوت خویـش مهـر تأییـد بـر ایـن عمـل ننگیـن کفـار زده‌انـد مـا بایـد بـه پـا خیزیـم اگـر حسـین بن علی (ع) زندگـی راحـت و آسـوده را بـر آن همـه رنـج و سـختی مقـدم می داشـت و در مقابـل آن داغ‌هـا و دردهـا  گامهایـش می لرزیـد، دسـت در دسـت یزیـد می گذاشـت در گوشـه ای آرام، در آســایش و رفــاه بــا زن و فرزنــدان خویــش و بــه زندگــی بی دردســر  می‌پرداخــت بــه مصلحـت خـود و خانواده‌اش نبـود؟ ولـی او و یـاران و اصحـاب وفـادارش بـرای پاسـداری از دیـن خـدا تـا آخریـن نفـس و تـا آخریـن نفـر مقاومـت کردنـد و تـن بـه ذلـت و سـازش ندادنـد.

     در ایـن دنیـا، خـدا مـا را آزمایـش می‌کنـد. نکنـد کـه از ایـن آزمایشـات سـرافکنده بیـرون بیاییــم، و مواظــب باشــید مــال دنیــا گولتــان نزنــد.

              ایــن بزرگتریــن افتخــار بــرای مــن اســت کــه در چنیــن زمانــی زندگــی می‌کنــم. افتخــار  بزرگتــر اینکــه در چنیــن موقعیــت حساســی تحــت رهبــری چنیــن امامــی بــه جهــاد بــا کفــار مشــغولم؛ یعنــی گام نهــادن در مســیر حــق[ و بــه آرزوی دیرینــه رســیدن و بــه درجــۀ والای انســانیت، یعنــی شــهادت، رســیدن.

   بـه شـما می گویـم پـدر و مـادرم، آیـا یـک نفـر مسـلمان می توانـد در خانـه بنشـیند و مملکـت و نامـوس و همـۀ اینهـا را بگیرنـد و او بنشـیند و بخـورد و بخوابـد؟ آیـا زندگـی فقـط خـوردن و خوابیـدن اسـت؟ نـه پـدر و مـادرم، مـا ایـن نیسـتیم؛ مـرگ سـرخ را بهتـر از ایـن زندگـی ننگیـن  میدانیـم. شـما را بـه خـدا قسـم، بـه دشـمنانم بگو]ییـد پسـرتان فقـط  به خاطـر اسـلام و امامـش و ملتـش بـه جبهـه رفـت و شـهید شـد.

    اینـک هابیلیـان برخاسـته‌اند تـا جرثومه‌هـای فسـاد را از صفحـۀ گیتـی برکننـد و انتقـام خـود را از قابیلیـان بازسـتانند و حکومـت عـدل علـی(ع) را در جهـان برپـا گرداننـد و جاویـدش نماینـد.

  بارالهـا! تـو فرمـان جهـادم دادی و تکلیفـم نمـودی کـه در مقابـل دشـمنانت بایسـتم، خـود نیـز یاری‌ام کـن تـا بکشـم و کشـته شـوم! خـود شمع شـدن در ظلمـت و دریـدن پـردۀ سـیاه جهـل را انتخـاب نمـودم تـا بسـوزم و دیگـران را روشـنایی بخشـم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده