مادر در غم من صبر داشته باش!
به گزارش نوید شاهدالبرز؛ شهید «آیت سیدمؤمنیفراتی»، که نام پدرش رضا است که در 28 بهمن ماه 1344، در کرج به دنیا آمد. او از سوی سپاه به جبهه اعزام شد و در ششم آبان ماه 1364، در منطقه عملیاتی مهران با اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر مطهرش در گلزار شهدای امامزاده محمد(ع) به خاک سپرده شد.
آنچه در ادامه میخوانید متن وصیتنامه شهید «رضا سیدمومنیفراتی» است.
بـا سـلام بـه پیشـگاه ولـی عصـر، امـام زمـان، و نایـب برحقـش، امـام خمینـی، رهبـر کبیـر انقـلاب اسـلامی ایـران؛ و بـا سـلام بـر تمامـی شـهدای اسـلام؛ و بـا سـلام بـر معلولیـن، مجروحیـن و جانبـازان انقـلاب اسـلامی ایـران؛ و بـا سـلام بـر تمامـی اسـیران جنـگ تحمیلـی.
اینجانب آیت سیدمؤمنیفراتی وصیت نامۀ خود را تقدیم میکنم.
بـا سـلام بـه پـدر عزیـزم. امیـدوارم کـه حالـت خـوب باشـد. پـدر جـان، میخواهـم از راه دور بـه شـما وصیتـی کنـم. مـن خیلـی از آن کوچکتـر هسـتم کـه بتوانـم بـا شـما وصیتـی بنمایـم. پـدر جـان، امیـدوارم کـه مـن را ببخشـید و تمـام بدیهـای مـن را فرامـوش کـرده باشـید. از شـما اظهـار شـرمندگی دارم. میخواهـم از شـما حلالیـت بطلبـم. امیـدوارم کـه مـرا حـلال کـرده باشـید.
پـدر جـان، دیگـر وقـت خداحافظـی اسـت. هیـچ موقـع شـما را از یـاد نمیبـرم. ای پـدر خـوب و مهربـان، خداحافـظ، خداحافـظ.
بـا سـلام گـرم بـه مـادر عزیـزم. امیـدوارم کـه حالـت خـوب باشـد. اگـر از حـال پسـرت، آیـت خواسـته باشـید، خـب! سـلامت هسـتم. مـادر جـان، میخواهـم از راه دور بـه شـما وصیتـی کنـم. مـادر جـان، اول آنکـه دعـا کـن کـه رزمنـدگان اسـلام بـه پیـروزی و خوشـی بـه آغـوش گـرم خانواده شـان برگردنـد. مـادر، اگـر مـن شـهید شـدم، در غـم مـن صبـر داشـته بـاش از اینکـه توانسـتم بـه تمـام نصیحتهـای شـما گـوش کنـم. هیـچ موقـع، نصیحتهـای شـما را فرامـوش نمیکنـم. مـادر جـان، اگـر من شـهید شـدیم، مـا را حـلال کـن. بـدان کـه مـن بـا آقـا امـام حســین(ع) هســتم؛ حســینی کــه همه چیــزش اســلام بــود و فقــط به خاطــر اســلام و پابرجایــی دین جنگیــد و مظلومانــه در راه خــدا شــهید شــد. مــادر، دیگــر از شــما خداحافظــی میکنــم.
خدمـت بـرادران عزیـزم! سـلام عـرض مینمایـم. سـلام! امیـدوارم کـه حالـت خـوب باشـد علــی جــان. اول آنکــه آرزوی ســلامتی بــرای رزمنــدگان اســلام کــن. علــی جــان، اگــر مــا را ندیدیـد، حـلال کنیـد! مـرا ببخـش کـه موفـق نشـدم شـما را از نزدیـک ببینـم. علی جـان، دعـا کـن کـه دعـای شـما مسـتجاب شـده باشـد. علی جـان، اگـر مـا شـهید شـدیم، از بابـت مـن نگــران نبــاش. خداحافــظ! ای بــرادر خــوب و مهربــان. خداحافــظ. خداحافــظ.
عبـاس جان، میخواهـم از شـما مثـل بـرادر کوچـک خـودت، چنـد کلمـه وصیتـی بـا شـما بکنـم. عبـاس جـان، اول آنکـه دعـا کـن کـه رزمنـدگان اسـلام پیـروز شـوند. عبـاس جـان، اگـر مـن شـهید شـدم، بـدان کـه دسـت خـودم نبـود. ایـن یـک مشـیت الهـی اسـت کـه مـا را خواسـت بـا خـود ببـرد.
عبـاس جان، تـو یـک و چنـد وظیفـۀ دیگـر داری کـه بایـد در حـق خانـواده ادا بکنـی؛ اول آنکـه درسـت را خـوب ادامـه بدهـی. دوم آنکـه، نیکـی بـه پـدر و مـادر اسـت و سـوم آنکـه، اول خـدا و دوم تـو؛ از علـی خیلـی خیلـی مواظبـت کـن؛ چـون تـو هسـتی کـه بایـد دسـت علـی را بگیـری و بـا او خوش رفتـاری بکنـی. عبـاس، مـن دیگـر حرفـی نـدارم بـه شـما بزنـم. عبـاس، مـا را دعـا کـن. اگـر میخواهـی کـه مـن را خوشـحال کنـی، بـه حرفهایـی کـه برایـت زدم، عمـل کـن. از شـما خیلـی خیلـی تشـکر مینمایـم.
عبـاس، اگـر وصیتنامـۀ مـن بـه دسـتان رسـید، بـرای آقـا و مامـان خـوب بخـوان و بـه آنهـا دلـداری بـده و نگـذار آنهـا زیـاد ناراحـت شـوند. عبـاس جان، مـن از شـما میخواهـم مـرا دعـا کنیـد. دیگـر عرضـی نـدارم. خداحافـظ.
انتهای پیام/