سیری در حیاتِ طیبهِ شهید «ناصر دایی‌گلده»:
شهید «ناصر دایی‌گلده» از شهدای دوران دفاع مقدس است. «محمدحسن مقیسه» در «ستارگان راه» روایتی جذاب از این شهید را نوشته است.

به‌گزارش نوید شاهد البرز، شهید ناصر دایی‌گلده، بيســت و دوم مهر 1341، در شهرســتان فومــن به دنيا آمد. پدرش حســين، در ســازمان آموزش فنی و حرفه‌ای كار می‌كرد و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان دوره كاردانی درس خواند. به عنوان سرباز ارتــش در جبهه حضور يافت. بيســت و دوم مهر 1361، در سومار توسط نيروهای عراقی با اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار وی در امامزاده محمد(ع) شهرستان كرج قرار دارد.

هدیه تولد

آنچه در ادامه می‌خوانید روایتی از «شهید ناصر دایی‌گلده» از کتاب «ستارگان راه» است.


«محبـّـتِ گُل وجــودش خــاری برایــش نگذاشــت و گلبــرگ ایــن مهِــر پــاک، گلســتانی سـاخت از صمیمیـت و صداقـت باطـراوت و مانـدگار. طبیعـت سرسـبز شهرسـتان فومـن ،نونهـال شـاد و شـّاداب خـود را پـس از سـه سـال بـه دامـان پهنـاور البـرز سـپرد تـا سـیر پایـدار صعـود     بلندمرتبـه‌اش را از دورۀ تحصیلـی ابتدایـی تـا پایـان دورۀ متوسّـطه در رشـته راه و سـاختمان، بـا غـرور تمـام بـه نظـاره بنشـیند.

از مکبـّـری و مؤذنــی در مســجد صاحب الزّمانِ (عــج) محلّــة اســتاندارد کــرج، تــا عــزم جزمـش بـرای نگهبانـی از گُل نورسـته انقـلاب، حتـی در زمانـه ای کـه شـانزده سـال بیشـتر نداشـت و خـودش را بـه جمـع راهپیمایی کننـدگان علیـه رژیـم سـلطنتی رسـاند، مسـیری بـود کـه گذرانـد تـا نشـان دهـد کـه ایـن راه، همیـن صـراط مسـتقیم زندگـی اش اسـت؛ راهــی کــه حــالّا بزرگــراه شــده بــود؛ همچــون رونــده‌اش، کــه آرمان هــای بزرگ‌تری داشــت و می‌خواســت ذخیــرۀ سال‌ها همنشــینی بــا قــرآن و فراگیــری احــکام و دعــا و نمـاز شـب و خدمـت و خدومـی‌اش بـه اهالـی محلّـه و محبـّت بـه پـدر و مـادر و دوسـتان و فامیـل را یکجـا متبـرّک کنـد و رنـگ خدایـی بـه آن هـا بزنــد؛ و چـه جایــی بهتـر از خاکریز دفــاع از میهـن اسـلامی؛ پـس بایـد کاری می‌کرد و اقدامی؛ ایـن شـد کـه برخاسـت و پـس از گذرانـدن دورۀ آمـوزش نظامـی، در آغـاز راه بـا سـفری یـک روزه بـه مشـهدالرّضا و پـس از آن، پابوسـی کریمه اهل بیـت در قـم و همچنیـن زیـارت قبـور شهدای مطهّـر انقـلاب در بهشـت زهـرا و امـام زاده محمّـد کـرج، از خـدا خواسـت تـا در میانه ایـن راه خطیـر و پُـر از خطـر در نمانـد و دریابـد سـر منـزل مقصـود را.

    دسـت از طلب ندارم تا کام دل برآید    /       یا تن رسـد به جانان یا جان زتن برآید

بی‌گُمــان خدمــت و محبـّـت بی‌مثــال او بــه مــادر و دست‌گیری از ناتوانــان، حــالّا بایــد بــه کمکـش می‌آمــد، کــه آمــد و همان‌هــا شــد اجــازۀ ورودش در عملیـّـات مســلم بن عقیل؛ و آن راز و نیازهایـش بـا معشـوق در نیمه‌هـای شـب، اینجـا هـم یاریگـرش شـد تـا بـا یـک لبیـّک، درسـت در روز تولـّدش، هدیـه رسـتگاری شـهادت نصیبـش شـود. خـاک سـومار، تنهـا هفـت روز از عطـر نفس‌هـای او سرمسـت شـد تـا ایـن کـه بـا صـدای گلولـة تک تیرانـداز دشـمنِ دون، آیـة مبیـن و آغازیـن وصیت‌نامه ناصـر بـر جانمـان نشسـت تـا یـادآور وعـدۀ نصـرت الهـی باشـد کـه: «انَِّ الله اشْـتری مـِنَ المُؤمِنِیـنَ انَفُسَـهُمْ وَ امَوالهَُـم بـِاَنَّ لهَُـمُ الجَنَّـه.»... 

گــذری بــر بخش‌هایی از وصیتّ‌نامـه ناصــر عزیــز خــدا، شــناخت کوچکــی اســت از منظومه افـکار بسـیجیِ شـهیدی کـه تعبیـرش از شـهادت و ولـیِّ زمانـه‌اش، تصویـری اسـت از روشــنایی حقیقــت و صفــای واقعیـّـت:

مــردن باعــزّت و شــرف بهتــر از زندگــی نکبت‌بــار در دنیاســت. خوشــا بــه ســعادت افــرادی کــه در دنیــا زندگــی باشــرافت برگزیدنــد و توشــه برگرفتنــد و بــا اعمــال شایســته خــود بــه ریســمان محکــم الهــی متصّــل شــدند؛ ایــن دســته افــراد از خــدای خــود مــزد و پــاداش دو چنــدان دریافــت می‌نماینــد.

این‌جانـب، از شـما انتظـار دارم کـه بـه مسـجد برویـد و مبـادا، خـدای ناکـرده، بـه حـرف امـام بزرگوارمـان گـوش فـرا ندهیـد؛ چـون فرمـان نایـب مهدی (عـج)، فرمـان امیرالمؤمنیـن اسـت و فرمـان علـی (ع)، فرمـان رسـول خداسـت و فرمـان رسـول خـدا، از جانـب خداونـد باری تعالــی اســت.

انتهای پیام/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده