دریادل مخلص
به گزارش نوید شاهد البرز، شهید «جواد رهبردهقان» که فرزند «ماشالله و زهرا » است در شهر کرج در دوم خرداد ماه 1341، چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و به عنوان رزمندهای سپاهی پا به عرصه دفاع مقدس نهاد و بعد از جانبازی های فراوان در هفدهم تیرماه 1365، در سمت فرمانده گردان در حالیکه از کشور خود دفاع میکرد. در منطقه جنگی مهران در عملیات «کربلای یک» به درجه شهادت نایل آمد و تربت پاکش در گلزار شهدای امامزاده محمد(ع) در کرج مظهر ایستادگی و ایثار در راه وطن است.
آنچه در ادامه میخوانید متن روایتی از این شهید در کتاب «ستارگان راه» است.
«عزیــزان! فاتحــان فتح المبیــن و خرّمشــهر! حماسه ســازان «بسُــتان» و شکســت حصــر آبـادان! حسـینیان زمـان کـه امیـد سـرکردگان کفـر را نابـود کردیـد و نـور امیـدی در دل تمامـی مسـتضعفان جهـان روشـن کردیـد، مگـر شـما بـا فتـح مهـران دل امـام را شـاد نکردیـد؟ چـه شـده کـه حـالا ناامیدیـد؟ پـس توکّلتـان چـه شـد؟ توسّـلتان کـو؟ مگـر باورتـان شـده کـه شـما فرماندهـان جنگیـد؟ مگـر فرامـوش کرده ایـد کـه فرمانـده ایـن جنـگ امـام زمـان اسـت و شـما تحـت توسّـل و توجّـه اهل بیـت آل عصمـت ایـن حمِاسـهها را آفریدهایـد؟ یادتـان رفتـه کـه در شـب عملیـات والفجـر 8، اگـرِ قـرار بـود بـا حسـابهای مـادّی و معـادلّات نظامـی از ارونـدرود بگذّریـم، در همـان قـدم اوّلْ آبِ ارونـدرود مـا را میبلعیـد؟ مگـر آنجـا «یـا زهـرا» راهگشـای مـا نبـود؟
ایـن کیسـت کـه خطبـه میخوانـد؟ ایـن کیسـت کـه حماسـه میپرورانـد؟ ایـن کیسـت کـه دوسـتانش را بـه عـزم رزم ترغیـب میکنـد؟ ایـن کیسـت کـه وقتـی تعـدادی از فرماندهـان دربـارۀ ادامه عملیـات تردِیـد داشـتند، او یقیـن داشـت؟ آن گاه کـه چنـد نفـر کم امیـد بودنـد ،او پرُامیــد بــود؟ وّ از صبــح گفــت و از فــوج فــوج ســتاره های درخشــان کــه می آینــد و او بـا کمـک یارانـش و پـس از تـوکّل بـه خـدا و عنایت هـای اهـل بیـت(ع) می توانـد پرنـدۀ لبخنـد را بـر شـِاخه لبـان امـام (ره) بنشـاند، کـه نشـاند؛ رضایتـش را ببینـد، کـه دیـد.
او، در آغــاز همــان جلســه کــه ایــن حماســه را خطبــه کــرد، اینگونــه خــود را معرفــی میکنـد: «مـن جـواد رهبـر دهقـان هسـتم، مسـئول گروهـان فتـح، گـردان علـی اکبـر از لشـکر سیدّالشّـهدا». آن جلسـه، جلسـهای بـود کـه پـس از آزادسـازی شـهر مهـران در قـرارگاه و بـا حضــور فرماندهــان لشــکرها و گردانهــا تشــکیل شــده بــود تــا بــزرگان رزمدیــده چــارهای بیندیشــند بــرای بازپسگیــری قلّههای قلاویــزان از چنــگ عراقی هــا کــه پـُـرزور بــه میــدان آمـده و توانسـته بودنـد آن را از دسـت رزمندههـا بقاینـد و حـالا بـا رجزخوانـیِ ایـن سـپاهی فـداکار و پـای کار کـه پایینتریـن ردۀ مسـئولیت را داشـت، همه بلندپایـگان میـدان جنـگ قانـع شـدند کـه اگـر حرکـت از آنهـا باشـد، هدیه پیـروزی از آنِ خداسـت، بـدون شـک.
و ... چیـزی نگذشـت کـه او مـدال اخـلاص و شـجاعتش را در همـان نقطه رهایـیِ حمله کربـلای یـک، بـر گـردن آویخـت؛ بـا کارنامـهای درخشـان و حضـوری پرُشـمار در جبهـه از سـال 59، و رزم در خطـوط مقـدّم گیلانغـرب، کرخه نـور و ... پایمـردی در چندیـن عملیـّات ،از خیبـر و بـدر تـا والفجـر 8 و ...، و بـا داشـتن پنجـاهِ درصـد مجروحیـّت، کـه تقریبـاً جـای سـالمی در بدنـش باقـی نگذاشـته بـود. جـواد فرمانـده مـا، بـا رویـی سـپید،
چهـره ای خنـدان ،سـیمایی گشـاده و سـر و پایـی خونیـن بـه دیـدار حضـرت دوسـت شـتافت، در حالـی کـه دلاوری یـک روی سـکّه اخـلاق جـواد بـود و مهربانـی، روی دوّم خُلقـش، کـه گُل سرسـبدش در نامههایـی اسـت کـه خطـاب بـه همسـر و فرزنـدش نوشـته:
خدمـت همسـر خـوب و مهربانـم! همسـر خـوب و نازنینـم! همسـر خوبـم! ... سـلام ... مـن در دنیـا و آخـرت از رویـت بـه خاطـر اینکـه خیلـی از وظایفـم را درسـت انجـام نـداده ام ،شـرمنده ام ... بـه فاطمـه بگـو پـدرت بـرای سـربلندی اسـلام، بـرای ادامـة راه حسـین (ع) ،بـرای رضـای خـدا و اطاعـت از خمینـی کبیـر بـه جبهـه رفـت و شـهید شـد ... زینـب جـان! بعـد از شـهادت، حتمـاً بـاز هـم بـه اذِن خـدا بـا شـما خواهـم بـود ... ان شـاءالله جدایـی مـا موقّـت اسـت و دوبـاره بـه هـم می رسـیم.
و کلام آخر، بخش اندکی اسـت از وصیتنامهاش:
خدایــا! بــا نــام تــو ایــن عبــدِ فقیــر ... چنــد خطّی بــه عنــوان وصیتّنامــه مینویســم ... بـرای کسـانی کـه بعـد از مـن ایـن نامـه را می خواننـد؛ مینویسـم کـه بنـدۀ خـدا باشـید، مینویسـم کـه بیـدار شـوید، گنـاه نکنیـد؛ مینویسـم ایـن انقـلاب بزرگتریـن نعمـت خـدا و رهبـر بـزرگ آن، نیکوتریـن هدیـه خـدا بـه ماسـت؛ بـا تمـام جـان و مـال و زندگـی خـود حمایـت کنیـم از ایـن رهبـر، از ایـن نماینـدۀ حاضـر امـام زمان (عـج).
بیباوران عالم! با چشم دل ببینید / آیینه زمان است، این پیر در جماران»
انتهای پیام/