«جبهه بندگی»
به گزارش نوید شاهد البرز، شهید «حسن دلفان»، يكم خــرداد 1345، در شهرستان تهران به دنيا آمد. پدرش علی، كارگر بود و مادرش خديجه نام داشــت. تا پايان دوره متوســطه درس خواند و ديپلم گرفت. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. بيست و دوم فروردين 1362، در فكه توسط نيروهای عراقی با اصابت تركش به شهادت رسيد. پيكر وی مدتها در منطقه برجا ماند و ســال 1374 پس از تفحص، در امامزاده شــهر قدس تابعه شهرستان شهريار به خاك سپرده شد. او را سعيد
نيز میناميدند.
در ادامه روایتی از شهید دلفان برگرفته از کتاب «ستارگان راه» را بخوانید.
«مگـر می شـود دیـن رسـول حـق را برگزیـد و در اندیشـهی معنـای رسـالت درمانـد؟ مگـر میشـود در راه دیـن رسـول گرامـی(ص) گام زد و از جهـاد در راه خـدا بازمانـد؟ مگـر ...
پیامبــری کــه بــر دســتهای کارگــر بوســه میزنــد و زندگیاش ســرتاپا در شولّای جهـاد پیچیـده شـده، پیروانـی اگـر داشـته باشـد - کـه دارد، و فـراوان نیـز هـم - بایـد از همیـن رنـگ باشـند و بـر همیـن درنـگ، کـه حسـن از آن جملـه بـود: نونهالـی کـه بـرای کمـک بـه خانـوادهاش مجبـور شـد از درس و بحـثِ مدرسـه و قیـل و قـال آن در سـال دوّم راهنمایــی دل بکنــد و هماننــد پــدر کارگری کنــد؛ نوجوانــی کــه پــس از قرنهـا صــدای «هـل مـن ناصـر ینصرنـیِ» جوانـان حسینی سـیرت را بشـنود و لبـاس بسـیجی بپوشـد، تـا پاسـداری و پایـداری کنـد بـرای اسـلام؛ نوجویـی کـه از بسـترِ راحـت خـواب و آسـایشِ آب درگـذرد و پـرواز کنـد تـا عطـشِ فکّـه داغ، ... مگـر میشـود معنـای رسـالت را نفهمیـده باشـد؟ مگـر میتوانـد چـون پیامبـرش در راه دیـن، کمـر بـه جهـاد راسـت نکنـد؟ اگـر بنویسـیم، اگـر بگوییـم، اگـر هجـا کنیـم واژۀ نینـوا را در آسـمان فکّـه، بـه گـزاف ننوشــتهایم؛ سـرزمینی کــه خاکهای نــرم آن، بــا رملهای آتشــینش، جنســی از کربــلا داشـت؛ نینوایـی کـه عطـش میسـرود بـا نوایـی از شـرارههای عشـق، تـا بـر خیمه دلهای عاشـق عاشـورائیان بنشـیند و آواز شـیدایی برآرنـد کـه:
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق / تا بگــویم شــرح درد اشــتیاق
و ... حسـن، از همیـن جنس مـردم بـود؛ در سـرزمینی کـه خـاک آن، بـا خورشـید گـرم و عطشناکش، در کنـار تپه ماهورهـای روشـن، فضایـی عرفانـی سـاخته بودنـد در مسـیر کاروان خودشناسـی و خداشناسـیِ او و همرزمانـش، کـه جـان و مـال و فرزنـد و بـود و نبـود را بـه مسـلخ کشـند تـا معنـای ایمـانِ را درسـت مزمـزه کـرده باشـند و از رسالت محمّدی (ص) بـه چـرب و شـیرینِ برف انبـارحـرف نپرداخته باشـند، تـا برایمان بنویسـند، تـا برایمان بنویسـد:
بایـد از جـان و مـال و فرزنـد خـود و همـه بگذریـم و در راه خـدا جهـاد کنیـم. مـن بـه نـدای رهبـر کبیـر انقـلاب لبیـک گفتـه و داوطلبانـه روانـه جبهههای جنـگ شـدم تـا رسـالت خـود را جامـه عمـل بپوشـانم و کلمـه ایمـان بـه الله را در ایـن راه عزیـز و مقـدّس ثابـت کنـم.
او کـه تمـام هسـتیاش را در طَبـق اخـلاص نهـاده و پیشـکش سَـرورش حسـین بن علی (ع) کـرده بـود، آن چنـان در عملیـّات واَلفجـر یـک شـهید شـد کـه گویـی جسـم مطهّـرش از شـرم حضـور، در ریگهای داغ و سـوزان فکّـه فـرو رفـت، آب شـد و دوازده سـال در گمنامـی شــرط ادب بــه جــا آورد، تــا اینکــه در ســال 1374، از او نشــانی ســر زد بــرای تلنگـر بــه بزنگاههای غفلت روزمرّگیهایمـان.
و ... امــروز گرداگــرد امامــزاده ابالحسن و الحســین در شــهر قــدس چلچراغهایــی اســت پُـر از آیههـای نورانـی کـه مـزار حسن دلفـان یکی از آنهاسـت.
انتهای پیام/