دشمن آینه صفتی تو را هدف گرفت
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید مرتضی تولايي، دهم دي 1342، به دنيا آمد. او از شهدای انقلاب بود که در 22 بهمن 1357 به شهادت رسید.
آنچه در ادامه می خوانید روایتی از زندگی و خاطره این شهید است.
در لابهلای برگهای تاریخ انقلاب و در رشته رشته کوه های فلکسای البرز به تولای ظلم ستیزی و حقطلبیات به دنبال خاطرات خطردار تو میگردم. مرتضی که به پهنه آسمان پاک و صاف و آبی استان کرمانشاه میرسم؛ حالا مکان نمای جستجو هایم را به زادگاه تو می گردانم و امنیت را با تو در استحکام قلعههای شهرستان هرسین معنا می کنم، تا آرامش را زندگی کنم؛ همان سرزمینی که روزگاری، درختان سبز قامتش، برگهای سپید دفترت میشدند تا جوهر تلاش را از خامه قلم بربایند و بر سینه دفتر نقشی به مانایی بزنند.
مرتضی جان! انگار فقط شش سال تحصیل علم کافی بود که تو به شناخت و معرفت برسی؛ چرا که مسئولیت کار و تلاشی که زندگی بر ۲۶۰ بار میکرد، خیلی زود، قلم رنگ نقاشی ساختمان را، با قلم و کاغذ مدرسه عوض کرد. نمیدانم نقاشی و قلم و رنگ چگونه معرفت افزای جان و روح بلند و شیدایت شد. مرتضی جان که دل به امواج سیل خروشان انقلاب سپردی و اسرار ظلم و جور حکومتی پلید را به ضرب شستی هنری، آشکار ساختی؛ بدون هیاهو بدون جنجال و بدون خودنمایی و در گمنامی تمام که با ابتکاری یگانه آن را همراه کردی و توانستی این تصویر رهبر فرزانهات را، یعنی امام خمینی را در قلب جاکلیدی های دست ساز خود بنشانی و به فروش آنها بسنده کنی، از سوی مصداق واقعی «...رزقا نه حسنا...» باشی و سوی دیگر، راهنمای دلهای تشنه صراط حق.
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند / جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
چه میتوانم بگویم که این اندک همه خاطرات به جا مانده از توست برای من، همه خطرات این راه، که به جان خریدی اما ...نه! برگ اصلی خاطرات تو در میان گواهی های سازمان بسیج و سپاه و... بنیاد شهیدان سرزمینم سر برآورده اند تا گواه شهادتت باشند.
مرتضی جان! تو گواه گلوله های آتشین سلطنت رفاه زده ای هستی که به جان صدای مظلومیت مردم ستمدیده خود نشست تا شهادتی دیگر را رقم بزند. بغض و دشمنی مزدوران شاه در لباس شهربانی شهر کرج در روز بیست و دوم بهمن سال ۵۷ خود را نشان داد، آیینه صفتی تو را هدف گرفت.
مرتضی جان، تو نشان دهنده زیبایی و زشتی بودی، غافل از اینکه روشنگری تو برای جانهای آگاه و دیدگان بینا، آن هم در ثانیههای آغازین جشن پیروزی انقلاب اسلامی، معنایی تازه برای من از رسالت نگهبانی از شهر و دیار نوشت که نگهبانی، جانی آگاه می خواهد و شجاعتی لبریز از عدالت و این درس را مدیون تو هستیم مرتضی جان! برای همه روزهایی که آمدند و ما نبودیم؛ و میآیند و ما نیستیم و برای همه روزهای لحظههای اکنون.
برگرفته از کتاب ستارگان راه اثر محمدحسن مقیسه