سیری در حیات طیبه سردار شهید مصطفی کرمانی‌نیا؛
سردار شهید «مصطفی کرمانی‌نیا» از فرماندهان دوران دفاع مقدس است. از او روایت شده است: «جنگ ما جنگ عقیده‌هاست و در این راه باید جانبازی و جانفشانی کرد. وی ادای تکلیف را با خلوص نیّت آمیخته بود و اعمال نیک او زبانزد خاص و عام بود. نمونه بارز مخلص بودن مصطفی در هنگام عمل به تکلیف بود.»

به گزارش نوید شاهد البرز، زنده نگه داشتن نام و یاد شهیدان، تجلیل از مقام فخیم، و تجدید عهد و پیمان با آنان است. ای عزیز! اگر رفتی رسالت تو هست، اگر نیستی خدای تو باقیست، سلاح و سنگرت و مظلومیتت هست. هر بار پرچمی از دست سرداری بر زمین می‌افتد مسئولیّت ما بیشتر می‌شود. لحظه، لحظه مقاومت و زمان، زمان امتحان است و قرآن مسئولیّت ما را در این برهه از زمان به روشنی بیان می‌کند. ما از خود هیچ نداریم و همه چیز متعلق به خالق یکتاست. شهادت واژۀ مقدّسی ست که توضیح و تفضیل آن در واژه‌ها نمی­‌گنجد تا زمانی‌که ارزش‌های اسلامی ما زنده هستند رشادت و دلاوری‌های شهدا هرگز از یاد نمی روند. سخن از شهیدی والا مقام است شهیدی که در معامله با خدای خود ازخویشتن گذشت. نامش مصطفی و برگزیده خداوند بود.

مصطفی

سردار شهید مصطفی کرمانی‌نیا در تاریخ یکم اردیبهشت 1336، در شهر خون و قیام قم متولد شد. در همان کودکی همراه خانواده خویش به کرج آمد و دوران تحصیل را در این شهر گذراند و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. آن دوران مصادف بود با روزهای پرشور انقلاب او با اشتیاق به صف مبارزان پیوست و در این راه بسیار کوشش و فداکاری کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران جزء اوّلین گروهی بود که به عضویّت این نهاد انقلابی در آمد و با شروع جنگ تحمیلی به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت.

از خودگذشتگی در راه عمل و اعتقاد
مصطفی سراسر زندگی‌اش مملو از تلاش و از خود گذشتگی در راه ایمان و اعتقاداتش بود. او به مدت سه سال مداوم در جبهه‌ها حضور داشت. بارها مجروح شده بود و بلافاصله بعد از بهبودی دوباره راهی جبهه می شد. در اکثر عملیات­‌ها حضوری فعّال داشت. مصطفی انسانی متواضع و فروتن بود. اخلاقش به حدی خوب بود که هر کس او را در همان برخورد اوّل می دید شیفته‌اش می‌شد. هنگامی که او چند روزی به دلایلی از بچه‌های گردان دور می‌شد، تمام رزمندگان سراغش را می‌گرفتند و از دوری او احساس دلتنگی می کردند. گویی جبهه ها بدون او صفایی نداشت.
او وقتی برمی­‌گشت به تمام دوستان سر می زد و میهمان آنان می‌شد و آنها را مورد لطف و مهربانی‌های خویش قرار می‌داد و بچه‌ها از کنار او بودن لذّت می‌بردند. صفا و صمیمیتش موجب شده بود که نیروها ارتباط خاصی با او برقرار کنند. او همیشه می‌گفت: جنگ ما جنگ عقیده‌هاست و در این راه باید جانبازی و جانفشانی کرد. وی ادای تکلیف را با خلوص نیّت آمیخته بود و اعمال نیک او زبانزد خاص و عام بود. نمونه بارز مخلص بودن مصطفی در هنگام عمل به تکلیف بود.


رباب شکوری مادر بزرگوار او می‌گفت: پسرم هر گاه به مرخصی می‌آمد آرام و قرار نداشت. برای تسلی دل خانوادۀ شهدا به منزل‌های آنان سر می‌زد و یا جهت عیادت مجروحین به بیمارستان می‌رفت. کمتر در خانه می‌ماند و همیشه و مستمر، فکر مردم محروم و مستضعف بود و  می‌گفت: اکنون دشمن از خارج حمله‌ور شده اما نه برای گرفتن خاک بلکه برای نابودی این انقلاب کمین کرده است و اما در دل توطئه‌ها و نیرنگ‌ها از یک طرف و ناجوانمردی نامردان پست هر روز زخمی تازه بر پیکر این انقلاب می‌زند و ما همگی باید آماده و هوشیار باشیم. او زیاد به مرخصی نمی‌آمد و زمانی هم که می‌آمد زود برمی‌گشت گویی خانه و خانواده‌اش در آنجا بودند.

آرزوی دیدار امام (ره)
فاطمه کرمانی‌نیا خواهر او می‌گوید: مادر ما بسیار دوست داشت، او همسری برگزیند و صاحب فرزندانی شود. چند بار هم به خواستگاری رفتیم ولی هر دفعه به عناوین مختلف شانه خالی می‌کرد. هر دفعه از او سوال می‌کردم، مصطفی جان! چرا برای ازدواج بهانه می­‌آوری؟ می­‌گفت: به خداوند قسم دلیل ازدواج نکردن من فقط این است که نمی‌خواهم دختری بی گناه را وابسته به خودم کنم، این دنیا کوچک است و من ماندنی نیستم. دلیل آمدن من به خواستگاری نیز فقط احترام گذاشتن به مادرمان است. شهید کرمانی‌نیا انس و الفت عجیبی با بسیجیان داشت و دائما با آنها نشست و برخواست می کرد. وقتی یکی از آنان را از دست می داد بسیار متأثّر می شد ولی شکوه‌ای بر زبان نمی‌آورد و می­‌گفت: باید امید و توکّلمان به خدا باشد و در شهادت آنها چنان می‌گریست که گویی برادرانش را از دست داده است. او عاشق امام (ره) و ولایت فقیه بود و همیشه آرزوی دیدارش را داشت. شهید مصطفی صبر و استقامت عجیبی داشت و از قدرت بدنی بالایی برخوردار بود حتی مجروحیت خود را از دیگران پنهان می کرد.
جهاد در لبنان
یکی از هم‌رزمانش می گوید: در گرماگرم نبرد بودیم به یکباره متوجّه شدم مصطفی همچون کبوتری که بالش شکسته باشد می آید و خون از بدنش جاری بود و اسلحه‌ای که انیس همیشگی‌اش بود بر دوش او سنگینی می‌کرد به طرفش رفتم. او از ناحیه دست مجروح و به اصرار بچه‌ها به پشت جبهه منتقل شده بود. در تابستان 1361 با عده‌ای از رزمندگان برای یاری رساندن به مردم مسلمانان جنوب لبنان داوطلبانه اعزام شد و هنگامی که جنگ تحمیلی آغاز شد به دستور امام (ره) به جبهه ها بازگشت. این جهادها احساس مسئولیّت وی را نسبت به همه‌ی مسلمانان نشان می‌داد. مسلمانان را برادران دینی خود می‌دانست حتی اگر در ایران نباشند وظیفه خود می دانست که به یاریشان بشتابد.

سبقت در شهادت
شهید کرمانی‌نیا انسانی قانع و بی توقع بود و از زرق و برق دنیا دوری می کرد. وی روحی بزرگ و قلبی پر از مهر و صفا داشت در کمال بی‌ریایی و قناعت زندگی می‌کرد و به نظم و پاکیزگی اهمیت فراوانی می‌داد. در آخرین شب شهید کرمانی‌نیا و دوستانش قبل از عملیات در راه شهادت و مقدّسات از اسلام بر هم سبقت می‌جستند، پس از امضای طومار عشق رزمندگان در نیایش فرو رفتند و و در برابر آفریدگار برای آخرین بار چهره بر خاک ساییدند و با زمزمه‌ای در هم آمیخته و گیرا و هماهنگ در ذکر خداوند غرق شدند و به انتظار دمیدن آخرین سپیده ی زندگی افتخار آمیز روز عمر نشستند و سر انجام با گذشتن این شب عجیب با پیکرهای خونین در این دشت آرمیدند.

شهادت
او سرانجام پس از سه سال نبرد در منطقه جزیره مجنون درعملیات خیبرکه سمت فرماندهی گردان را بر عهده داشت در تاریخ بیست و نهم اسفند ماه 1362 زمانی که سوار بر موتور جهت رفتن به محل دیدبانی بود بر اثر موج انفجاری که باعث پرتاب شدن او گردید و اصابت ترکش به کل بدن به آرزوی دیرینه‌اش شهادت رسید. پیکر مطهر ایشان را در گلزار شهدای امامزاده محمّد به خاک سپردند.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده