سیری در حیات سردار شهید «جعفر محمّدی»:
سردار شهید «جعفر محمّدی» از فرماندهان دوران دفاع مقدس است. هم‎رزمش از او روایت کرده است:«سردار شهید محمدی در جبهه مسئولیت های زیادی داشت که ما از آن ها بی‌خبر بودیم. او در جبهه‌ها مسئولیّت‌های فراوانی را عهده‌دار بود با آنکه فرماندهی محور عملیاتی را بر عهده داشت. در سمت‌های دیگر نیز به فعالیّت می‌پرداخت. مسئولیّت‌های وی مسئول تیپ حبیب ابن مظاهر، مسئول آب و سوخت لشگر، مسئول عملیات آزاد‌سازی مهران به دلیل لیاقت و مدیریت و خلاق بودن بر عهده‌ی ایشان نهاده شده بود.»

به گزارش نوید شاهد البرز، پیرمرد با حالی زار جلوتر رفت و چیزی را که هیچگاه انتظارش را نمی‌کشید با چشمانش دید. تنها فرزندش در میان توده‌های خاک چو ماهی جدا از دریا بر زمین آب طلب می‌کرد و می‌غلتید. سخت است پدری روز‌های متمادی یاد نعش پسرش را چو کوله‌باری کمرشکن در چشمان خود برای سوغاتی به شهرش ببرد.

فرمانده


سردار شهید جعفر محمّدی در تاریخ یکم آذر ماه 1337، در روستای (میشن) از توابع ملایر در خانوده‌ای مقیّد به اصول دینی چشم به جهان گشود. پس از طی کردن دوران خوش کودکی تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ بی‌سیم نجف آباد گذراند؛ و پس از مدتی به همراه خانواده به کرج مهاجرت کرد. تحصیلات راهنمایی و دبیرستان خود را در خیابان مرتضوی گذرانده موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته‌ی ریاضی شد. او که طعم تلخ فقر را چشیده بود همگام با سایر مردم در تظاهرات و راهپیمایی‌ها علیه رژیم شاهنشاهی شرکت کرد.
هشت سال در میان‌جاده زندگی می‌کردند. او تا دیر وقت در حال پخش کردن اعلامیه‌های امام بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار آن در بسیج محل فعّالانه به مردم خدمت می‌کرد. وقتی سپاه پاسداران به فرمان امام خمینی (ره) تشکیل شد شهید محمّدی در این نهاد انقلابی ثبت نام کرده، مشغول به خدمت شد. دو سال در سپاه پاسداران دانش در همدان مشغول حراست بود. از همان دوران با برادران مهدی و جعفر شرع‌پسند همکاری مستمر داشت. بعد از مدتی که دشمنان داخلی در کردستان بر علیه انقلاب اسلامی قد بر افراشتند همراه با دوستان به آن منطقه اعزام شد و در رزم‌های بی‌امان با اصابت تیر و ترکش دشمنان از ناحیه‌ی کتف مجروح شد. پس از بهبودی نسبی به دستور امام خمینی (ره) مبنی بر انکه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شده است و باید به مرز‌ها برای جهاد بپردازند به کرج بازگشت و از طرف سپاه پاسداران به سوی جبهه‌های نور اعزام شد.
او در عملیات‌های آزادسازی خرمشهر، بدر، عملیات والفجر پنج، کربلای هشت، کربلای چهار و والفجر مقدماتی شرکت کرده و فعّالانه در جهت رضای خدا و پیشبرد اهداف اسلامی تلاش کرد. شهید جعفر محمّدی در عملیات والفجر مقدمانی از ناحیۀ شکم با اصابت ترکش به شدت مجروح شد و علی رغم درد شدیدی که داشت هرگز لب به شکوه و شکایت نگشود و دائما ذکر خداوند بر لب‌هایش جاری بود. او به نماز اوّل وقت مداومت می‌ورزید و به نماز جماعت تاکید فراوان داشت و خود نیز به آن عمل می‌کرد. بسیارمدیر قابل و کارآمدی بود و همیشه در مسئولیّت‌هایی که بر عهدۀ وی گذاشته می‌شد به خوبی برمی‌آمد. او فکری خلاقانه داشت و در جهت مثبت از این خلاقیّت‌ها استفاده می‌کرد.

در آیینه کلام برادر
برادر وی کامبیز محمّدی می‌گوید: محمّد بسیار فروتن و متواضع بود. یک روز من که نوجوانی دوازده ساله بودم با اصرار از وی خواستم مرا به محل کار خود ببرد. برای من و خانواده سوال بود که او در سپاه مشغول به چه کاری هستند. بعد از اینکه با هم به ساختمان سپاه رفتیم. مرا به دوستانش معرفی کرد. در آنجا همه به او احترام می‌گذاشتند. نزدیک ظهر شد و او جلسه داشت و مرا به خانه آورد. بعد از شهادت او متوجّه شدیم که فرماندهی ستاد سپاه کرج را بر عهده داشته است. محمّد با شهیدان همّت، کلهر و برادران آجرلو هم‌رزم و بسیار صمیمی بود و از شهادت آن‌ها متأثّر و غمگین بود و همیشه می‌گریست و آرزوی شهادت و پیوستن به آن‌ها را همواره در سر می‌پروراند. محمّد صله‌ی ارحام را همیشه به جای می‌آورد در کمترین فرصتی که پیش می‌آمد به منزل اقوام و آشنایان سر می‌زد و از مشکلات آنان آگاه شده در پی حل آن بر می‌آمد.

شهیدی که مراقب حق الناس بود
در سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد و ثمرۀ این ازدواج دو فرزند است با اینکه نسبت به همسر و فرزندانش متعهد بود. هیچگاه تعهد خویش را در مقابل خداوند و اسلام فراموش نکرده در خانه نماند و برای جهاد لحظه‌ای دست از تلاش نکشید. او به مطالعۀ کتاب‌های نهج البلاغه و کتب مذهبی بسیار علاقه داشت و عقیده داشت مطالعه سطح آگاهی انسان را افزایش می‌دهد. در یکی از روز‌ها که با مهدی شرع‌پسند به مرخصی آمده بودند. برف زیادی باریده بود به کمک همدیگر برف‌های پشت بام خود و همسایه‌ها را پارو کردند بعد از خستگی زیاد برف‌هایی که در کوچه ریخته بود را نیز از محل خارج کرد.
وقتی دلیل را جویا شدم که چرا برف‌های کوچه را پارو می‌کنید در پاسخ گفت: ما برف‌های پشت‌بام را در کوچه ریخته‌ایم و همسایگان به خاطر تردد دچار مشکل می‌شوند و این حق الناس است، شاید خداوند از حق خود بگذرد، ولی از حق مردم هرگز نخواهد گذشت.

در آیینه کلام هم‌رزم
یکی از هم‌رزمانش آقای قاسمی در مورد مهربان و بخشنده بودن شهید محمّد جعفری می‌گفت: در آن زمان از سپاه مبلغ هزار و پانصد نومن که بسیار ناچیز و اندک بود دریافت می‌کرد وقتی نیروهایش به مرخصی می‌رفتند از حقوق خود مبلغی به آن‌ها پرداخت می‌کرد و می‌گفت: برای مادر و خانوادۀ خود هدیه‌ای بخرید و با دست خالی نزد آن‌ها نروید. او همیشه هوای نیرو‌ها و زیر دستانش را داشت هیچگاه به آن‌ها دستور نمی‌داد بلکه خود وارد عمل می‌شد و رزمندگان از عمل او می‌آموختند.

او در جبهه‌ها مسئولیّت‌های فراوانی را عهده‌دار بود با آنکه فرماندهی محور عملیاتی را بر عهده داشت. در سمت‌های دیگر نیز به فعالیّت می‌پرداخت. مسئولیّت‌های وی مسئول تیپ حبیب ابن مظاهر، مسئول آب و سوخت لشگر، مسئول عملیات آزاد‌سازی مهران به دلیل لیاقت و مدیریت و خلاق بودن بر عهده‌ی ایشان نهاده شده بود. سرانجام این مبارز جهادگر در سن بیست و نه سالگی در عملیات کربلای هشت در تاریخ بیست و سوم فروردین ماه 1366، در منطقۀ شلمچه با اصابت ترکش به سر مبارکش به آرزوی دیرینه‌ی خود که شهادت بود نائل شد و پیکر پاک وی را در گلزار شهدای امام زاده محمّد(ع) حصارک کرج به خاک سپردند و جسمش آرام گرفت.
تنها شهید جعفر محمّدی جان خود را برای انقلاب فدا نکرد، زیرا الگوی او در تمامی لحظات زندگی‌اش پدر فداکارش بود که با روحیه‌ی ایثارگرانه‌ای که داشت در تمامی صحنه‌های نبرد به مدت نود و چهار ماه دوشادوش رزمندگان و پسر بزرگوارش در صحنه‌های نبرد حضور یافت و بر اثر بمب‌های شیمیایی اهریمنان سمی و مجروح شد. با وجود گذشت سالیان سال از جنگ تحمیلی پدر این شهید بزرگوار هنوز در بستر بیماری به سر می‌برد درود بر راهیان حق که فرزندانی این چنین بلند مرتبه در آغوش خود پروراندند و بی‌انتظار به انقلاب هدیه کردند.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده