خبر شهادت فرزند در شب سال نو
به گزارش نوید شاهد البرز؛ «شهید فرامرز رضایی»، در زنجان به دنیا میآید. او دوران سربازی خود را در جنگ و دفاع از میهن در مرز کرمانشاه میگذراند. در همین راه هم به شهادت میرسد. آرزویش رفتن به کربلا بوده که آنقدر در جبهه میماند تا به جانان میرسد اما مادرش «زیور طوفانی» در کوهستان خوش آب و هوای طارم در انتظار بازگشت پسری که به سربازی فرستاده میماند تا اینکه در نوروز ۱۳۶۰ خبر آسمانی شدندنش را میشنود.
او به خبرنگار نوید شاهد البرز میگوید: «فرامرز دومین فرزند من بود. سوم خرداد ۱۳۳۹، در ولگای طارم شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش براتعلی، کشاورز بود. ما در سرزمین ییلاقنشین زندگی می کردیم. وضع مالی ما بد نبود. فرامرز بچه بدی نبود. مظلوم بود. هر کاری در منزل بود و ما میگفتیم انجام میداد. گاهی گوسفندها را میبرد. او تحصیلاتش را در تهران شروع کرد. از هفت سالگی برای تحصیل به تهران آمد تا دیپلم را گرفت، اینجا بود. اهل دوستبازی و رفاقت و تلف کردن وقتش نبود. بیشتر اوقات فراغتش را در کمک به ما میگذراند. به پدر و مادر بزرگش هم کمک میکرد وقتی شهید شد بعد از تشییع فرامرز پدرم را هم دفن کردند. او از غصه فرامرز سکته کرد. همه میگفتند: فرامرز فرشته بود.»
ادای تکلیف قبل از موعد
«زیور طوفانی» بیان میکند: «از بچگی نماز میخواند. نمازخواندن را از خواهرش یاد گرفته بود. خیلی زودتر از اینکه به سن تکلیف برسد نماز میخواند. بچه که بود بعد از نماز نمیخوابید به کارهایش میرسید. با پدر بزرگش به مسجد میرفت. در مراسمهای روضهخوانی هم شرکت میکرد. از زمانی که چهارده، پانزده ساله بود تهران هم سرکار میرفت. در ناصرخسرو در یک رستوران کار میکرد. حقوقش را هم به من میداد. میگفت: خرج کن.»
جنگ و موعد سربازی
این مادر شهید درباره جبهه رفتن پسرش تعریف میکند: «موعد سربازیاش که رسید، جنگ هم شروع شده بود. آموزشی در تهران بود. بعد به مشهد منتقل شد و مدتی هم ساری بود. بعد به مرزهای کرمانشاه منتقل شد. آنجا هم جبههی جنگ بود.»
وی ادامه میدهد: «خیلی خوشحال بود. میگفت: من از همانجا به کربلا میروم. در مدتی که جبهه بود اصلا مرخصی نیامد. دو سه ماه در جبهه ماند و چند روز مانده به عیدنوروز شهید شد. بیست و ششم اسفندماه 1359، در کرمانشاه توسط نیروهای عراقی با اصابت گلوله به شهادت رسید.»
سربازان وطن
مادر سرباز دوران دفاع مقدس از نحوه مطلع شدن از شهادت فرزندش هم اذعان میدارد: «چون نزدیک عید بود به کسی نگفتند که شهید شده است تا اینکه رادیو اعلام کرد سه تا سرباز شهید شده است. یکی از آنها فرامرز از روستای ما بود. وقتی از رادیو شنیدیم، همسرم گفت که من مطمئنم فرامرز است، چون خواب دیدم دهنم پر از خون شده است. بعد از ژاندارمری به ما گفتند که پسرتان زخمی شده است. تا اینکه یک روز مانده به عید خبر دادند که شهید شده است.»
وی در ادامه میافزاید: «سه تا شهید آوردند که هر سه سرباز بودند. سربازهایی که رفته بودند به سلامتی برگردند؛ زن بگیرند؛ مادرهایشان برای آنها زن بگیرد و پدرهایشان مراسم عروسی برگزار کند اما پیکرشان برگشت. این جنگ هم هشت سال طول کشید و چقدر سرباز دیگر هم شهید شدند.»
خون شهدا ضایع نشود
مادر شهید فرامرز رضائی در پایان میگوید: «در چهاربند باختران تیر به قلبش خورده بود. پیکرش را در طارم به خاک سپردند. طارم که بودم زیاد بر سر مزارش میرفتیم. یک سال بعد از شهادتش ما به کرج آمدیم. زمستانها، چون آنجا خیلی برف دارد و کوهستانی هم هست، من نمیتوانم بروم. مادرهای زیادی مثل من هستند پسرانشان در جبهه شهید شدند و این کشور با خون فرزندان ما سرپا ایستاده است. من در پایان صحبتهایم از مردم میخواهم مراقب باشند خون شهدا ضایع نشود.»
انتهای پیام/