سیری در حیاتِ طیبه سردار شهید میرتقی:
شهید میرتقی با توجّه به حساسیت منطقه و لو رفتن میدان مین، اوّلین کسی بود که داوطلبانه رو به نیروهایش کرد و گفت: «سعی کنید پشت سر من بیایید و با شجاعت روی مین‌ها خوابید تا معبری برای ادامه دادن عملیات باز کند.»

به گزارش نوید شاهد البرز؛ درمانده‌ام به شما فکر می‌کنم، سخت‌تر از قبل شده‌ام، امروز قرار است جایی برویم. مادر می‌گوید پلاکت پیدا شده است، اما خودت هنوز بر گمنامی نمناک چشمان ما، بی راهه‌های نگاهمان را پایان نمی‌دهی.

رحمت اله میرتقی

سردار شهید سیدرحمت‌الله میرتقی، در تاریخ یکم خردادماه ۱۳۳۷، در شهر (اورازان) طالقان در خانواده‌ای سادات چشم به این دنیای فانی گشود. پس از طی کردن مراحل کودکی به تحصیل مشغول شد و موفق به کسب دیپلم در رشته اتومکانیک در هنرستان شهید بهشتی کرج شد و بعد از اتمام تحصیل به کار مشغول شد. شهید میرتقی در بیست سالگی ازدواج کرد و حاصل این پیوند سه فرزند است. در تظاهرات و قیام‌های مردمی بسیار شرکت می‌کرد. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی مدتی را به آموزش‌های فنی نظامی گذراند و لباس مقدّس پاسداری از وطن را به تن کرد و به عنوان یک پاسدار به خدمت این ارگان درآمد. با شروع شدن جنگ تحمیلی عراق میادین جنگ و پیکار را به نشستن در کنار خانواده ترجیح داد و برای دفاع از این مرز و بوم به سوی جبهه‌های خون و قیام شتافت. شهید سیدرحمت الله میرتقی بسیار مهربان و با گذشت بود و صمیمیتی که در وجودش داشت او را از دیگران متمایز کرده بود.

به روایت از یک رزمنده:
شهید سید رحمت الله میرتقی فرمانده گردان ما بود. شب عملیات بچه‌ها به فرماندهی شهید میرتقی میرفتند تا در گوشه‌ای در این عملیات شرکت کنند، وقتی نزدیک تپه‌های ۱۲۳ رسیدیم با یک میدان مین مواجه شدیم. بچه‌های تخریب‌چی کار پاکسازی میدان مین را شروع کردند، کار تازه شروع شده بود که دشمن در فضای میدان مین یک منور شلیک کرد و باعث شد محوطه عملیات لو برود. شهید میرتقی با توجّه به حساسیت منطقه و لو رفتن میدان مین اوّلین کسی بود که داوطلبانه رو به نیروهایش کرد و گفت: سعی کنید پشت سر من بیاییدو با شجاعت روی مین‌ها خوابید تا معبری برای ادامه دادن عملیات باز کند. بقیه بچه‌ها هم به تبعیت از فرمانده خود یکی یکی روی مین‌ها خوابیدند و معبر باز شد و بچه‌های دیگر با ناراحتی از شهادت دوستانشان از معبر مین گذشتند و به تپه ۱۲۳ رسیدند، ولی کار از کار گذشته بود و عملیات والفجر یک لو رفته بود. در گردانی که به فرماندهی شهید میرتقی بود ۳۶۰ نفر رفته بودند که ۳۰۰ نفر از آن‌ها در منطقه شهید شدند و جا ماندند. این شهید بزرگوار در دوران حضور در جبهه هامسئولیّت‌های فراوانی از جمله محقق اطلاعات ناحیه کرج در سال ۱۳۵۸ و مسئول تدارکات بسیج ناحیه کرج، دسته رزمی جبهه سر پل ذهاب در سال ۱۳۵۹، معاون گردان حبیب ابن مظاهر، فرماندهی گردان پیاده تیپ حضرت رسول الله (ص) در سال ۱۳۶۱، وفرماندهی گردان پیاده یاسر لشکر ۲۷ رسول الله (ص) را عهده دار بود. همچنین در عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک حضوری مستمر داشته، ایشان چند بار در جبهه‌های مختلف از ناحیه دست، پا، صورت و فک مجروح شده و به پشت جبهه‌ها انتقال یافت، ولی قبل از بهبودی کامل دوباره در مسئولیّتی که به گردن وی نهاده شده حاضر می‌شد، در هر موردی سعی می‌کرد گذشت و فداکاری را فراموش نکند.

فرازی از مناجات نامه شهید:
این شهید بزرگوار در مناجات نامه‌ای نوشته بود که خدایا یاریم نما تا بتوانم یک سرباز نمونه و واقعی برای وطنم باشم تا فردای قیامت در مقابل شهدا، مردم، پدرو مادرم سربلند باشم. خداوندا به من شناخت کامل عطا کن تا آنگونه که شایستگی توست از نعمت هایت شکر گذاری نمایم و جزء آن دسته از پیروانت باشم که قدر نعمت‌های تو را می‌دانند و شاکر تو هستند. حضرت مهدی (عج) در غیبت کبری به سر می‌برد، امیدوارم عنایت کنی تا ظهورش نزدیکتر گردد تا استبداد و ظلم را ریشه کن کند. عدالت را بر روی زمین بگستراند و در غیبت آن حضرت پیشوا و رهبر امام (ره) است. اوست که مارا از خواب گران بیدار می‌کند و دوباره زنده می‌شویم و زندگی کردن را به ما می‌آموزد، اوست که مارا از سلطه ابرقدرت‌ها نجات می‌دهد و به ما ایستادگی در برابر ظلم و استبداد را آموزش می‌دهد و به همه عالم گفت: که امید و یاور مستضعفان می‌باشد و من به چنین پیشوایی افتخار می‌کنم و به خودم می‌بالم که در سرزمینی چشم به این دنیا گشودم که مردمانش توسط این پیشوای بزرگ هدایت شدند و در برابر ستمگران سنگر گرفتند و دست تمامی بیگانگان را از کشور کوتاه کرده اند. عزیزان پس از شهادت من نباید ناراحت و متأثّر باشید، زیرا من از آن شهیدانی که اعضای بدنشان قطعه قطعه در دشت‌های پهناور ایران بر زمین افتاده اند و خانواده‌هایشان هیچ‌گونه اطلاعی از آن‌ها ندارند و تا کنون چشم انتظار آنان می‌باشند، شرمنده می‌شوم. گریستن برای شهدا ضربه‌ای بر پیکر اسلام است، زیرا آنان خواسته و با اطلاع کامل در این مسیر گام برداشتند و جهاد در راه خدا بالاترین ارزش‌ها را دارا است و اجری عظیم دارد. سال‌ها در سپاه پاسداران خدمت کرده ام، من با چشم خود می‌دیدم که جوانان چگونه به جبهه می‌روند و شهید می‌شوند و از جان و مالشان به راحتی در راه جهاد با دشمن می‌گذرند. هیچگاه راضی نبودم با آرامش و تعلق خاطر در منزل بی تفاوت بنشینم. هرگز دوست نداشتم در کنار فرزندانم بی تفاوت بنشینم در حالی که فرزندانی را می‌دیدم که شب‌ها به بهانه پدر که در جبهه‌ها ست گریه می‌کردند. امیدوارم در تمام نقاط جهان پرچم اسلام به اهتراز در بیاید و انقلاب اسلامی پیروز گردد. من تشنه شهادت هستم. اگر که اینگونه شد و خداوند عنایت فرمود هرگز لباس جهاد و سپاه را از تن من خارج نکنید و پوتین هایم را از پایم درنیاورید، زیرا که گواه بر این باشد که با همین پاهایم همیشه با ایمان و یقین گام برداشته ام و همیشه برادران بسیجی را دوست داشتم، برای آن‌ها و عقایدشان احترام بسیاری قائل بوده ام و به شما رزمندگان افتخار می‌کنم. تا آنجایی که قدرت و توان داشته باشم کمبود‌های آن‌ها را جبران خواهم نمود، ولی اگر کمبود‌های زیادی احساس کردیم به خاطر جنگ بوده است. از تمامی بسیجیان می‌خواهم که مرا ببخشند و حلال کنند و آن‌هایی که دائماً از بسیج و بسیجیان انتقاد غیر اصولی می‌کنند می‌پرسم، در کدام یک از شب‌ها برای حفظ و امنیت در خیابان‌ها پست و نگهبانی دادند؟ بسیجیان در آن شب‌های سرد و زمستانی و در روز‌های گرم تابستان در پایگاه‌ها با ایثارگری و بدون هیچ اعتراض و از خود گذشتگی پست و نگهبانی می‌دادند، آن‌هایی که لب به اعتراض و انتقاد می‌گشایند هرگز کمکی به بسیجیان نکرده اند و همیشه سعی می‌کنند انتقاد کنند.‌ای مردم حزب ا...‌ای دوستان حدّاقل از نظر مادی به پایگاه‌های بسیج کمک و یاری رسانید. سعی کنید به خانواده‌های شهدا بیشتر سرکشی کنید و پای درد و دل آن‌ها بنشینید. به آنان کمک کنید، ما باید بیشتر به فکر بسیجیان باشیم و فقط انتظار جنگیدن و شهید شدن از آن‌ها را نداشته باشیم و کمبود‌های آن‌ها را تا حد ممکن برطرف کنیم. این سخنان من از دل سوخته ام برمی آید، هیچگاه به دشمنان اسلام و انقلاب میدان ندهید و ضربه‌هایی که از آنان خورده اید را فراموش نکنید و همیشه در کارهایتان خدا را از یاد نبرید.
شهادت
این دلاور سلحشور بیست و دوم دی‌ماه 1366، برای آخرین بار به جیهه اعزام شد و سمت فرمانده گردان یاسر از لشگر ۲۷ محمّد رسول الله (ص) را داشت و در عملیات والفجر یک بیست و دوم فروردین ماه 1362، با اصابت ترکش به سر مبارکش شهد شهادت را نوشید و پیکر مطهرش پس از یازده سال دوری به وطن بازگشت و در گلزار شهدای امامزاده محمّد حصارک کرج آرمید.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده