رستگاریِ بادیگارد
به گزارش نوید شاهد البرز؛ «شهید امیر محمودیمنش» فرزند ابراهیم در تاریخ ۱۳۴۳ در تهران در یکی از محلات جنوب شهردر خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود و چند سال بعد از تولدش از تهران به کرج به اتفاق خانواده هجرت کرد و در این میان شهید محمودیمنش توانست در تهران به تحصیلات خود ادامه دهد و تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کرد. در سالهای آخر تحصیل بود که در همین زمان با فرامین امام و همچنین تظاهرات و راهپیماییهای مردمی روبهرو شد.
امیر در راهپیمایی و بستن جاده برای اینکه مانع ورود نیروها و گاردیهای شاهی از قزوین به تهران بشوند شرکت داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با جان و دل به خدمت سپاه در آمد که در همین میان با شروع جنگ تحمیلی چندین بار به جبهههای جنگ عزیمت کرد و چند بار مجروح و شیمیایی شد و یک بار در نبرد تن به تن با منافقین دشمن داخلی (ضد انقلابیون) مجروح شد.
او پس از مداوا به سمت محافظ حجت الاسلام حاج غلامرضا سلطانی نماینده مردم کرج در شورای اسلامی در آمد و بعد از مدتی به اتفاق چند نفر از سران و مسئولان بلند پایه کشوری از جمله شهید محلاتی نماینده حضرت امام در آسمان اهواز به ندای حق لبیک گفته و به درجه رفیع شهادت نائل آمد و هواپیمای حاج غلامرضا سلطانی، شهید محلاتی و شهید امیر محمودی منش مورد موشک دشمن در آسمان اهواز قرار گرفت و به شهادت رسیدند.
در خصوص ویژگیهای عبادی و معنوی و اخلاقی این شهید بیان شده است: «فعالیتهای مهم عبادی شهید در اکثر مجالس مذهبی و دعاهای کمیل در شبهای جمعه و همچنین دعای توسل در حد امکان شرکت میکردند و از فعالیتهای مهم معنویش این بود که چندین خانواده بیسرپرست را هر ماه از حقوق خودش به عنوان خرجی زندگی به آنها میداد. او جوانی متواضع و فروتن بودند که با خانواده خویش بهویژه پدر و مادر خویش احترام و تکریم زیادی میکردند و هرگز بدون اجازه پدر مرتکب کاری نمیشدند.»
همچنین در مورد فعالیتهای مهم سیاسی و اجتماعی وی نیز بیان شده است: «شهیدمحمودی منش در اکثر نمازهای جمعه شرکت میکردند و در راهپیماییهای ضد انقلاب شرکت و حضور فعالی داشتند و حتی یک بار با رویارویی با ضدانقلابیون در کردستان مجروح شدند.»
خانواده شهید محمودیمنش از فعالیتهای مهم علمی، فرهنگی و هنری فرزندشان نیز بیان کردند: «شهید محمودی فعالیت به خصوص جز کشتی نداشت، ولی او در رشته ورزشی به کشتی علاقه فراوانی داشت و به خوبی این رشته ورزشی را دنبا میکرد.»
مادر شهید خاطرهای از فرزند شهیدش نقل کرد: «بهترین خاطرهای که از امیر دارم این است که به اصرار من موافقت کرد و همسری برای خویش انتخاب کرد و پای سفره عقد نشست و به آرزوی من جامه عمل پوشاند. چند ماهی از ازدواجش نگذشته بود که همیشه میگفت: "مادر آرزویم این است که شربت شهادت را بنوشم و در راه دین اسلام به شهادت برسم."»
انتهای پیام/