محمود یکی از بسیجیان قهرمان لشکر ده حضرت سیدالشهدا (ع) بود که در طول ۶ سال در خطوط مقدم جبهه حضوری فعال داشت تا سمت فرماندهی پیش‌ رفت و سرانجام به شهادت رسید.

شهید محمود زارعی

به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید محمود زارع بنادکوکی، فرزند حسین، در پنجم مهرماه سال ۱۳۴۰ در یزد به دنیا آمد. او تحصیلاتش را تا مدرک فوق دیپلم در رشته ریاضی فیزیک ادامه داد.

سال ۱۳۵۶ محمود به همراه برادرش کاظم در تمامی صحنه‌ها و میادین مبارزاتی حضوری فعال داشت و همواره در تظاهرات، درگیری‌ها و برخورد‌های خیابانی شرکت می‌کرد به‌طوری که چند بار مورد ضرب و شتم نظامیان شاه قرار گرفت.

محمود از نخستین افرادی بود که به منظور جهاد و مقابله با ضدانقلاب داخلی به طور داوطلب عازم کردستان شد. با تشکیل سپاه عضو این نهاد انقلابی شد.

با آغاز جنگ تحمیلی در کنار برادرش، کاظم، به جنگ با دشمنان پرداخت. در ۲۵ آبان ماه سال ۱۳۶۱ پس از دو سال جهاد بی‌امان، برادرش-کاظم- در یک عملیات نفوذی در شهر مندلی عراق به فیض شهادت نائل گشت. در این موقع محمود در ارتفاعات الله‌اکبر مشغول جهاد با متجاوزین بعثی بود. پس از این‌که تلاش‌های بی‌وقفه‌اش جهت یافتن پیکر مطهر برادر در منطقه مندلی به جایی نرسید، خبر شهادت برادرش را به خانواده رساند.

محمود یکی از بسیجیان قهرمان لشکر ده حضرت سیدالشهدا (ع) بود که در طول ۶ سال در خطوط مقدم جبهه حضوری فعال داشت. او با شرکت در اغلب عملیات‌ها از جمله: والفجر مقدماتی- والفجر یک، والفجر دو، والفجر سه، خیبر و رمضان بیش از ۶ بار از نواحی مختلف سر، گردن، حنجره، پهلو، شکم، دست و کتف راست مجروح گردید.

او سرانجام در عملیات پیروزمندانه والفجر هشت در منطقه فاو در تاریخ 1364/11/21 در حالی که مسئولیت هدایت‌گردان همیشه پیروز علی‌اکبر (ع) را داشت از ناحیه شکم، کمر و پا‌ها به شدت مجروح و دچار ضایعه نخاعی «۷۰ درصد» شد. محمود پس از مجروحیت با توجه به تحمل انواع جراحات وارده و درد شدید در صحنه‌های اجتماعی- سیاسی حضوری مؤثر داشت و در مسئولیت‌های احداث ستاد مقر تبوک لشکر ده سیدالشهدا (ع)، معاونت بسیج مرکزی سپاه ناحیه کرج، معاونت و سرپرست بهداشت و درمان بنیاد جانبازان کرج انجام وظیفه کرد.

مروارید منتخب، مادرش، گفته است: «در یکی از عملیات‌ها تار‌های صوتی محمود قطع شده بود که به ما خبردادند و به بیمارستان رفتیم. دکتر‌ها گفتند: محمود را ببریم خانه تا برای عملش تصمیم بگیرند. در منزل هر کسی که به ملاقاتش می‌آمد، او دفتر و قلم دستش بود و می‌نوشت. در زمان نماز خواندن او، افراد گریه می‌کردند و می‌گفتند: خدایا، محمود نماز می‌خواند ولی حرف نمی‌زند. بعد از ۶-۵ روز محمود مثل بچه‌ای که تازه زبان باز کرده با من حرف زد. دکتر‌ها گفتند: جوان، شفایت را گرفته‌ای دیگر نیازی به عمل نیست». او دارای دو فرزند به نام سعیده و محمد بود که دوران کودکی‌شان مقارن بود با درد و رنج‌های جانسوز پدر. او همواره سعی می‌کرد که درد‌ها و رنج‌های ناشی از ضایعات را در درون خود نگه دارد، اما چه کسی است که نداند همسرش در طول هفت سال جانبازی علاوه بر تربیت فرزند در لحظه لحظه‌ی زندگی در کنارش بود و مرهمی بود بر درد‌های او.

همسرش، نقل کرده است: «هنگامی که ایشان برای آخرین بار مجروح شده بودند و قطع نخاع شد، بعد از اینکه بار‌ها جهت عمل جراحی بستری شد و درد‌های زیادی را تحمل کرد، اما هرگز ایمان قوی‌اش متزلزل نگردید و بار‌ها به یاد دارم که آهسته با خدای خویش نجوا می‌کرد و نمی‌گذاشت که من و بچه‌ها صدای درد و رنج‌های او را بشنویم که مبادا احساس ناراحتی کنیم».

پیام محمود همیشه این بود:

«صبر کرد ایوب صابر هفت سال /  در بلا همچو دید ایام وصال»

محمود پس از چندین عمل جراحی در داخل و خارج کشور و تحمل انواع درد و رنج در مدت ۷ سال پس از قطع نخاع شدنش، سرانجام در شامگاه پنجشنبه دوازدهم دی ماه سال ۱۳۷۰ در بیمارستان ساسان به درجه رفیع شهادت نائل گشت. محمود دومین شهید خانواده بود.

پیکر پاکش را در آرامگاه چهارصد دستگاه شهرستان کرج به خاک سپردند.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده