سیری در کلام شهیدفلاح‌پیشه؛
شهید «حاج‌اصغر فلاح‌پیشه» از شهدای دوران دفاع مقدس که در روایت از او آمده‌است: «دو سه سالی می‌شد که در کاظمین خیلی بمب‌گذاری می‌کردند. کار اصغر هم فقط شده بود خدمت به زائران. با پای پیاده به عشق خدمت به زائران از ساعت ۵ صبح به همه هتل‌ها سرکشی می‌کرد.»

فلاح



به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «حاج‌اصغر فلاح‌پیشه»، جانباز 25 درصد و برادر شهید «امیر فلاح‌پیشه» متولد سال 1345 در تهران، دانشجوی امور فرهنگی و بازنشسته سپاه بود. او طبق اخبار در حلب سوریه به شهادت رسیده است. شهید فلاح‌پیشه دی ماه سال 94 به سوریه اعزام شد و 22 بهمن به شهادت رسید. اما خبر قطعی شهادت را 16 فرودین 95 به خانواده اعلام کردند. شهید اصغر فلاح پیشه متولد ۱۳ بهمن ماه ۱۳۴۵ بازنشسته سپاه پاسداران اسلام و دارای ۳ فرزند بود، که در دی ماه ۱۳۹۴ برای دفاع از حرم بانوی مقاومت عازم سوریه شد که در نهایت در تاریخ ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۴ بر اثر اصابت تیر به پاهایش مجروح می‌شود و در همان حین گروه تکفیری داعش او را به اسارت می‌برند و هنوز پیکر او به وطن بازنگشته و مفقود الاثر است. این جانباز و شهید گرانقدرسال 67 ازدواج کرد و دارای دو فرزند دختر 26 و 22 ساله و یک پسر 15 ساله است.

وجه تمایز شهید اصغر فلاح‌پیشه را با سایر شهد باید در حضور هشت ساله این شهید بزرگوار در دوران دفاع مقدس و پس از آن نیز در بین مدافعان حرم دانست، وی با وجود اینکه در هشت سال دفاع مقدس به درجه جانبازی رسیده بود با این حال دائما در تلاش و تکاپو برای ارائه خدمات به مردم و دفاع از وطن بود.


شهید نشدم!
گاهی اصغر برایمان خاطره‌هایی تعریف می‌کرد که جنبه طنز داشت. مثلاً می‌گفت یک عملیاتی بدون فرمانده رفته بودیم، یک خمپاره شلیک کردند. خاک و گِل به اطراف پخش شد و مقداری هم ریخت روی صورت من. بلند شدم با داد و فریاد ائمه را صدا می‌زدم. فکر می‌کردم شهید شدم. تا اینکه دوستانم صدایم کردند پاشو بابا گِل افتاده روی صورتت!! گفتم اِ شهید نشدم!
                                                                                     (راوی: همسر شهید)


زیارت حضرت زینب سلام الله
قبل از اعزام روحیه‌اش خیلی خوب بود. روزی که می‌خواست برود عموهایم خانه مان بودند. بابا می‌خندید و می‌گفت: "من فقط زیارت حضرت زینب (س) نرفتم، این را هم بروم دیگر خیالم راحت می شود."  (راوی: دخترشهید)


خبر شهادت
بیست و دوم اسفند ماه سال ۱۳۹۴ شهید شده بود. چند روز قبلش با هم تلفنی صحبت کرده بودیم و قرار بود که مرخصی بگیرد تا در مراسم سالگرد مادرش شرکت کند. بعد از آن دیگر خبری از او نشنیدیم. از دوستانش هم پرسیدیم، پاسخ درستی به ما ندادند. عید هم بدون او گذشت تا اینکه در شانزدهم فروردین ماه برادرم به همراه سردار بهشتی به خانه مان آمدند. همه چیز مثل روز برایم روشن شد.         (راوی: همسر شهید)

ماهی دو جفت کفش
دو سه سالی می‌شد که در کاظمین خیلی بمب‌گذاری می کردند. کار اصغر هم فقط شده بود خدمت به زائران. با پای پیاده به عشق خدمت به زائران از ساعت ۵ صبح همه هتل ها سرکشی می‌کرد. خیلی لاغر شده بود ولی هیچ شکایتی نمی کرد. همه مسیر را پیاده می رفت. در هر ماه دو جفت کفش می‌خرید؛ از بس راه می رفت و کفش هایش پاره شده بود. (راوی: همسر شهید)


منبع: حماسه البرز در شامات


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده