یک بار بیشتر به چهره فرزندم نگاه نکردم
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهيد ابراهيم صوفی که نام پدرش ابوالحسن است در سال 1337 چشم به جهان گشود. او به عنوان بسیجی در دوران دفاع مقدس با سمت دیدهبان در سوم آبان ماه 1360، به شهادت رسید. تربت پاکش در گلزار شهدای اراک است.
در ادامه متن وصیت نامه شهید صوفی را بخوانید.
اینجانب ابراهیم صوفی شماره شناسنامه 0743 صادره از اراک ساکن دهقان ویلای کرج.
من با کمال رضایت در جبهه های حق علیه باطل خود را شریک و سهیم می نمایم. برای سربلند نگه داشتن پرچم لا اله الّا الله و آب و خاک میهن عزیزم به رهبری امام خمینی. وقتی که از کرج راهی جبهه شدم از همسر و بچّه هایم خداحافظی نکردم و وقتی که می خواستم بروم نگاهی به صورت فرزند دلبند و عزیزم رضا انداختم و دیگر نگاهش نکردم و گفتم: شاید مهر پدر و فرزندی مرا از ادامه ی راهم باز بدارد. چون برادرم در بیمارستان بستری بود، گفتم که می خواهم بروم به عیادت ایشان، ولی با گروه فدائیان اسلام عازم جبهه شدم.
خواهش می کنم از کسانی که وصیّت نامهی مرا می خوانند آن را به پدر و همسرم بدهند. از همسرم از راه دور خداحافظی می کنم و از غلامرضای عزیزم که عزیزتر از جانم است و بسته به تمام وجودم خداحافظی می کنم. از پدر عزیزم از راه دور خداحافظی می کنم. از مادرم که شبها تا صبح بر بالینم نشست و مرا بزرگ کرد و تحویل جامعه داد، امّا بدون خداحافظی رفتم عذرخواهی می کنم و از همین راه دور دستانش را می بوسم. از پدرم کسب اجازه راخواهش دارم که از رضا فرزندم که از جانم بیشتر دوستش دارم خیلی مواظبت کند تا به سنّ بلوغ برسد و برود درس بخواند و شبهای جمعه بیاید بر پایین قبرم و برایم یک سوره قرآن یا یک فاتحه بخواندکه منم دلم خوش باشد که در این دنیا امیدی داشته ام. از همسرم می خواهم اگر پسرم از او پرسید مادر، پدرم کجاست؟ به او بگوید در جبهه های جنگ حق علیه باطل با دشمنان اسلام که در سال 1359 حزب بعث عراق به خاک ما تجاوز کرد بر علیه جمهوری اسلامی، پدرِ تو شهید شده است و آنوقت خودش می داند. در پایان از عموهایم و پسر عمو ها و دوستان، آشنایان خداحافظی می کنم و از پدرم و عمویم خواهش می کنم، هرکس من به او بدهکار بودم بپردازید و از کسانی که طلبکارم و بدهکارم در دفترچه ام یادداشت کرده ام. زیاده عرضی نیست. ابراهیم صوفی نهم مهر ماه 1360
پيام شاخص شهيد بزرگوار بر اساس متن وصيّت نامه و مطابقت با آيات و روايات
پيام شهيد : پدرم کسب خواهش دارم که از رضا فرزندم که از جانم بيشتر دوستش دارم خيلی مواظبت کند تا به سنّ بلوغ برسد و برود درس بخواند و شبهای جمعه بيايد بر پايين قبرم و برايم يک سوره قرآن يا يک فاتحه بخواند.
شاهد حديثی : عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ (ع) لَمَّا احْتُضِرَتْ أَوْصَتْ عَلِيّاً (ع) فَقَالَتْ : إِذَا أَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ أَنْتَ غُسْلِي وَ جَهِّزْنِي وَ صَلِّ عَلَيَّ وَ أَنْزِلْنِي قَبْرِي وَ أَلْحِدْنِي وَ سَوِّ التُّرَابَ عَلَيَّ وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِي قُبَالَةَ وَجْهِي فَأَكْثِرْ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ يَحْتَاجُ الْمَيِّتُ فِيهَا إِلَى أُنْسِ الْأَحْيَاءِ ... (بحار الأنوار، ج79، ص27)
حضرت فاطمه زهرا(س) ضمن وصيّتي به امام علي(ع) فرمودند : ... پس از آن كه مرا دفن كردي، بنشين در کنار سرم روبروی صورتم و برايم قرآن را بسيار تلاوت نما، و برايم دعا كن، چون كه ميّت در چنان موقعيّتي بيش از هر چيز نيازمند به اُنس با زندگان مي باشد.
انتهای پیام/