شهیدی که میخواست در جرگه خریداران حرم باشد
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهیدمدافع «علیرضا قنواتی»، از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس بود که برای دفاع از حرم آل الله در ۱۱ مهر 1394 در منطقه حمص سوریه توسط داعش به شهادت رسید.
آنچه در ادامه می خوانید متن وصیتنامه شهیدقنواتی است.
سنگ زیرین آسیاب
حاج علیرضا در لشکر ۲۷ محمد رسول الله خدمت میکرد چون من شاغل بودم در کارهای خانم نگهداری از بچه ها هم کمک حالم بود. صبر و زبانزد خاص و عام بود. همیشه سعی میکرد سنگ زیرین آسیا باشد و در مشکلات پیش آمده سکوت میکرد تا راه حلی برای آن پیدا کند. هر وقتی من عصبانی میشدم فقط سکوت می کرد. بسیار مهربان بود و دست دوست و همسایه را می گرفت تا برای معالجه پدر شخصا به اهواز می رفت و تمام کارهایش را انجام می داد.
***
خریدار یوسف
آخرین آرزو اقامه نماز جماعت پشت سر رهبر معظم انقلاب در بیت المقدس بود و با انگیزه خود را از رفتن به سوریه اینگونه عنوان میکرد که وقتی حضرت یوسف را برای فروش به بازار برده فروشان آوردند عدهای برای خرید ایستاده بودند. در میان آنها فقیری بود. به او گفتند: تو برای چی ایستادی؟! تو که پولی نداری؟! گفت: من پولی ندارم اما حداقل نامم در لیست خریداران یوسف ثبت می شود. مدافعین حرم نیز اگر شهید نشوند حداقل اسمشان در لیست مدافعان حرم زینب ثبت خواهد شد.
من میخواهم بروم یک روز در خانه بحث جنگ عراق و سوریه شد. پدر گفت: "من می خوام بروم؟ " مادرم گفت: "شما کجا میخواهی بروی؟! شما دینتان را به کشور ادا کردید؟" ولی پدر گوشش بدهکار این حرفا نبود. در اولین فرصت از محل کارش تسویه کرد و هوای تیرماه سال ۱۳۹۴ به مدت ۴۵ روز به سوریه رفت و پس از اینکه برای چند روز به مرخصی آمد. به او گفتیم: دیگه نرو ولی او می گفت: برای ما نظامی ها تا زمانی که دشمن وجود دارد باید بجنگیم و تا ظالم باقی است باید جلوی آن بایستیم ما نباید پشت رهبری را خالی کنیم.
راوی: «امیر قنواتی: پسر شهید»
***
چه جوابی بدهم؟
پدر همیشه میگفت: اگر روزی من به مرگ طبیعی بمیرم و امام حسین علیه السلام آن دنیا از من سوال کند. هنگامی که خانه خواهر من را خراب می کردند و تو چیکار میکردی؟ من چه جواب بدهم اگر از من سوال کرد که هنگام محرم در هیئت حسین حسین میکردی، چطور اجازه دادی به حریم خواهر من تجاوز شود؟ من چه جوابی بدهم؟ شما چه جوابی می خواهید بدهید؟
راوی: «امیر قنواتی: پسر شهید»
***
دستور سردار
یکی از آرزوهای من دیدار با رهبر معظم انقلاب بود. به همراه برادر و خواهر و مادرم به بیت رفتیم. من به رهبری گفتم که بسیار خوشحالم که کنار شما هستم و آرزویم دیدن شما بود. ایشان از کار من پرسیدند. من گفتم: در وزارت دفاع هستم. سپس برادرم رضا گفت: ما میخواهیم اعزام شویم به سوریه ولی مسئول اعزام که در این جلسه هستند نمیگذارند. آقا از مسئولین نظام سوال کردند: دلیل آن چیست؟ آنها جواب دادند: این دستور مستقیم سردار قاسم سلیمانی است که فرزندان شهدا اجازه رفتن ندارند. رهبر معظم میز و گفتمان بمانید به نظام خدمت کنید.
راوی: «امیر قنواتی: پسر شهید»
انتهای پیام/