گفتگویی با مادر شهید «بیژن رفیعی»؛
مادر شهید «بیژن رفیعی» در گفت‎گو با نوید شاهد می‌گوید: «پسرم تخریب‌چی بود، درحال خنثی کردن مین به شهادت رسید. او به حجاب توصیه می‌کرد و نسبت به رعایت آن حساس بود.»

تخریب چی

به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهریور ماه سال 1337، روستای وزج طالقان شاهد ولادت کودکی بود که در روزهای جنگ تحمیلی پای وطن و ارزش‌ها و اعتقادهایش تا جان در بدن داشت، ایستاد. شهید «بیژن رفیعی» ریشه در خاکی داشت که اساس و پایه آن بر تربیت اسلامی بود. تربیت اسلامی از «بیژن رفیعی» مردی سلحشور و مومن ساخت. آنگونه که در 22 خرداد 1360، مردانه با نوشیدن شهد گوارای شهادت تاج زرینی از ایثار بر سر نهاد.

نوید شاهد البرز در سالگرد شهادت این شهید گرانقدر روایت های مادرانه‌ای را منتشر می‌کند که حاکی از  سبک زندگی و خط فکری این شهید گرانقدر است.
      
نوید شاهد: مادر جان لطف می‌کنید خودتان را معرفی کنید؟
مادر شهید: «گوهر رفیعی» مادر شهید «بیژن رفیعی» هستم. در اصل طالقانی و اهل روستای «وزج» هستم. بیژن اولین گل خانواده بود که خدا در سال 1337 به ما هدیه کرد. موقع تولدش، من دست به دامن حضرت فاطمه (س) شدم و از او خواستم که کمک کند چون آن زمان هیچ دکتر و امکانات پژشکی نبود.

نوید شاهد: مادر جان، از دوران کودکی او خاطره‌ای دارید که برای مخاطبان ما تعریف کنید؟
مادر شهید: بله، بیژن بچه سربه راهی بود.کارهای پدرش را انجام می‌داد، به‌حرف پدرش احترام می‌گذاشت. کشاورزی و دامداری می‌کرد، به پدرش کمک می‌کرد. دوران مدرسه هم خیلی دانش‌آموز خوبی بود. در آموزش و پرورش کار اداری انجام می‌داد. از سربازی‎ هم معاف شد اما داوطلبانه به جبهه رفت.

نوید شاهد: از اخلاق و رفتارش برایمان بگویید.
مادر شهید: رفتار و کردارش خیلی خوب بود. با خواهر و برادرها مهربان بود. بچه سر به زیری بود. سرش را بالا نمی‌گرفت به کسی نگاه کند. نماز و روزه‌اش را ترک نمی کرد و به بی‌حجابی خیلی حساس بود.

نوید شاهد: مادر جان برخوردش با مساله بدحجابی چطور بود؟
مادر شهید: اگر یک فرد بدحجاب را می دید به او می گفت که حجابش را رعایت کند. هرچند آن موقع افراد بی‌حجاب در اطراف ما خیلی کم بودند. به خواهرش می گفت که بیرون می‌روید، بدون چادر نباشید! ما را هم به اعمال حسنه و نیکو نصیحت می‌کرد و به حجاب توصیه می کرد. می‌گفت: اگر کسی در حال غیبت کردن بود با او برخورد کنید.

نوید شاهد: سبک زندگی او چگونه بود؟
مادر شهید: ساده زیست بود. هر غذایی مهیا بود، می خورد حتی اگر نان خشک بود. در حد کفایت هم به ظاهرش می‌رسید. نسبت به حق الناس و بیت المال حساس بود. شش، هفت ساله بود که نمازش را می خواند و روزه می‌گرفت. در آن عطش و گرما روزه اش را نگه می داشت. خیلی مسجد را دوست داشت. کلاس چهارم یا پنجم بود که قرآن را خیلی خوب می‌خواند. محرم که می شد تغزیه علی اکبر (ع) راه می انداخت.

نوید شاهد: چه شد که به جبهه رفت؟
مادر شهید: 25ساله بود که بسیجی و داوطلبانه از تهران به جبهه اعزام شد. هیچ کس هم مانعش نشد، خودش دوست داشت. من هم گفتم: برو به سلامت. اجازه می دهم بروی در راه خدا شهید بشوی. گفتم: برو به سلامت خدا همراهت. همه در راه خدا می‌روند شما هم برو.

نوید شاهد: در وصیت‌نامه‌اش چه نوشته بود؟
مادر شهید: درست خاطرم نیست اما خواسته بود برای انقلاب کارهایی بکنیم.

نوید شاهد: مرخصی می‌آمد؟
مادر شهید: آره. بعد سه ماه و نیم به مرخصی آمد البته بعد از یک هفته رفت.گفتیم، نرو. گفت: نه من تا جنگ هست می خواهم برو،. قسمت آدم هرچه شد. باز خداحافظی کرد و رفت. گفتم: برو به سلامت.

نوید شاهد: موقعی که می‌آمدندآمدند برای شما از خاطرات جبهه و اتفاقات آنجا تعریف می کردند؟
مادر شهید: از بدی ها و سختی های جبهه صحبت نمی‌کرد. همیشه می گفت: خوب است. اصلا هم مجروح نشد اولین ترکش مین که به او خورد، شهیدش کرد.


نوید شاهد: آخرین بار که به جبهه رفتند، را به یاد دارید چیزی گفتند؟
مادر شهید: بله، گفت: مادر من می خوام این راه را بروم، گفتم، برو به سلامت. دادم در راه خدا. ابراهیم قربانی‌اش را داد برگشت، مال من هم اگر خدادوست داشته باشد برمی گردد، در راه خدا فرزندم را می‌دهم؛ در راه امام، در راه دینمان، اسلاممان.

نوید شاهد: چه سالی و کجا شهید شدند؟
مادر شهید: بیژن در مدت کوتاه حضورش در مرزهای سرخ و گلگون وطن حماسه آفرید و دلاوری‌ها از خود نشان داد. او در تاریخ بیست و دوم خردادماه 1360 بااصابت ترکش مین، شهد گوارای شهادت نوشید و تاج زرین شهادت بر سر نهاد.

نوید شاهد: مادر جان به شما گفتند که پسرتان چگونه به شهادت رسیده است؟
مادر شهید: بله، گفتند: تخریب چی بوده است و در حال خنثی کردن مین، دشمن به او حمله می کند و مین در دستش منفجر می‌شود.

نوید شاهد: مادر جان چه کسی به شما خبر داد که پسرتان شهید شده‌است؟
مادر شهید:برادرم تهران بود که به ما زنگ زد و خبر شهادت را دادند البته چند نفر هم آمدند منزلمان و تایید کردند که بیژن شهید شده است.  

نوید شاهد: مادر جان مراسم تشییع چگونه برگزار شد؟
مادر شهید: مراسم تشییع پر ازدحام و شلوغ بود. همه آمده بودند. پسرم اولین شهید اینجا بود.

نوید شاهد: به عنوان سخن پایانی اگر مطلبی هست بفرمایید.
مادر شهید: خداوند جوانان و پیران ما را عاقبت بخیر کند. شهیدان ما روحشان شاد باشد. روح امام شاد باشد. امام خامنه ای را خدا نگهداری کند.
در عزای حسین، همیشه حسینی باشیم تا اینکه بالاخره حضرت زهرا دست ما را بگیرد و شهیدان ما با امام حسین(ع) محشور بشوند.
 
 انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده