رزمنده هفده سالهای که در یک قدمی فتح خرمشهر جانباز شد
به گزارش نوید شاهد البرز؛ "محمد نوروزی" متولد 1344 یکی از جانبازان عملیات بیت المقدس است. هفده ساله بود که در زمره فاتحان خرمشهر قرار گرفت. او در عملیات بیت المقدس با همرزمانش به فرماندهی جانباز عبدالوهاب، تا نزدیکی خرمشهر و فتح شهر پیش میرود، اما تقدیر میخواهد که نامش در خیل جانبازان سرافزار این کشور قرار گیرد و روز دوم خرداد به درجه جانبازی نایل می شود.
این جانباز در گفتوگوی تلفنی با خبرنگار نوید شاهد البرز از خاطرات آن روزها چنین میگوید: اولین اعزام من سال 1361 بود. عید بود که از کرج برای دوره آموزشی به یزد رفتم. به جبهه که اعزام شدم، رزمندگان در حال و هوای تدارک عملیات الی بیت المقدس بودند تا اینکه یکی از شب ها پاتک زدیم. عملیات بیت المقدس شروع شد و ما به حول و قوه الهی خوب پیش می رفتیم، دوم خرداد 61 گردان ما به نزدیکی خرمشهر رسیده بود. شب قصد داشتیم پاتک بزنیم که خمپاره 60 به ما خورد. من زخمی شده بودم. من را در آمبولانس گذاشتند. آمبولانس درحال حرکت بود که یک خمپاره دیگر به آمبولانس برخورد کرد و واژگون شد. نیروهای کمکی آمدند و ما را از آمبولانس درآوردند، با تصور اینکه من شهید شده ام مرا در کنار پیکر شهدا قرار دادند، اما بین راه متوجه زنده بودن من شدند و مرا به یک بیمارستان صحرایی رساندند. بعد از توقف کوتاهی در بیمارستان صحرایی و رسیدگی های سطحی، به بیمارستانی در شیراز منتقل شدم.
محمد نوروزی در پاسخ به این سوال که در نزدیکی خرمشهر چه اتفاقاتی پیش آمد، میگوید: عراقی ها که دیدند نیروهای ایرانی به نزدیکی خرمشهر رسیدند و با قدرتی الهی پیش می روند از ترس اینکه نیروی هوایی ایران در خرمشهر فرود بیاید همه آهن ها را در زمین کاشتند. وقتی ما به نزدیکی خرمشهر رسیدیم، متعجب شدیم؛ همه ماشین ها و آهن ها را به شکل عمودی در زمین فرو کرده بودند. با همه این شرایط، هوانیروز به لطف خداوند توانست وارد شهر شود.
نوروزی با اشاره به کسب انرژی مثبت و روحیه بالایی که پیروزی عملیات بیت المقدس به روح ملت ایران تزریق کرده بود، بیان میکند: سوم خرداد نیروی هوایی میآید و خرمشهر سرانجام از چنگ نیروی بعث عراق درمیآید. من زخمی و با آمبولانسی در راه شیراز بودم. وارد شیراز که شدیم همه مردم به خیابان آمده بودند. شادی و غرور شهر را فرا گرفته بود. بلندگوها مدام اعلام میکردند: «خرمشهر، شهر خون آزاد شد.» من در حال نیمه هوش بودم. گاهی به هوش میآمدم و این صداها را میشنیدم.
این جانباز دوران دفاع مقدس در مورد این جمله که خرمشهر را خدا آزاد کرد با تاکید بر این جمله بیان میکند: «خرمشهر را واقعا خدا آزاد کرد. همه نیروهای ما قطع امید کرده بودند. دست یاری خدا بود که نیروهای ما را به پیش میبرد. بچه های کرجی خیلی از جان گذشتند.»
وی درخصوص انگیزه خویش در دفاع از کشورش اذعان میدارد: «آن زمان من هفده سالم بود اما برای آزادی خرمشهر جانم را می دادم. بعد از فتوای امام خمینی (ره) من به فرمان رهبرم و برای وطنم به عنوان یک بسیجی به جبهه رفتم.»
این رزمنده دوران دفاع مقدس در پایان با اشاره به تاثیر مثبت پیروزی و فتح خرمشهر بر روند دوران هشت ساله دفاع مقدس میگوید: تاثیر این پیروزی بر روند هشت ساله جنگ بسیار چشمگیر بود. از فرمانده تا بسیجی و به طور کلی همه رزمندگان روحیه گرفته بودند و شاکر خداوند بودند. از سویی عراقی ها که خرمشهر را جز عراق می دانستند و در آنجا بساطی داشتند، همه آن بساط برچیده شد و درس خوبی گرفتند که تا این مردم و امداد پروردگار است، آنها خاک ایران را نمی توانند تصاحب کنند. امیدوارم مردم باز در شرایط سخت اقتصادی مانند آن روزها متحد باشند و اجازه هیچ گونه حرکتی را به دشمن ندهند.
گفت و گو از اباذری