نگاهت رو به آسمان بود
به گزارش نوید شاهد البرز؛ «محمدحسین عباسی ولدی» نويسنده کتب زندگی نامه شهدا و سیزدهمین جلد از مجموعه کتاب های مدافعان با محوریت خاطرات و زندگی شهید علی رضا قبادی دلنوشته ای به رشته تحریر درآورده است که در ادامه میخوانید.
آنچه در ادامه میخوانید دلنوشته دوست شهید؛ است.
«دلم گرفته. از تو گله دارم. هرچه بیشتر شناختمت، گلههایم بیشتر شد. نمیشد کمی هم دلت به ما بسوزد و جور دیگری زندگی کنی؟! بامرام! طوری زندگی کردی که لحظه های زندگیات هرکدام پتکی شد روی سرمان. زیر سقف کبود همین آسمان نفس کشیدی که ما نفس میکشیم، روی زمینی راه رفتی که ما راه میرویم اما نگاهت همه رو به آسمان بود و دلت را بند زمین نکردی.
من گله دارم از تو. همه بهانه های ما را یکجا از دستمان گرفتی. حالا اگر کسی پرسید: «چرا زمینی نشدید؟» باید چه بهانه ای بیاوریم برای آسمانی نشدنمان؟
نمیشود یکبار فقط یکبار کسی را از خودت برنجانی، تا اگرما هر روز یک نفر را رنجاندیم، اینقدر عذاب وجدان نگیریم؟ چرا یکبار خشمت را به دوستان خدا نشان ندادی؟ ما بارها در یک روز خشمگین میشویم و با تیغ فریادهای غضبناکمان دلهای این و آن را میدریم. تورا اگر نمیشناختیم، راحت تر تیغ به دست میشدیم؛ ولی حالا هر بار که خشمگین میشویم، یاد تو می افتیم و مهربانی هایت. میبینی چه کارکردهای؟ بنیان زندگی ما را به هم ریخته ای! مگر چه میشد اگر کسی خاطرهای از ترسیدن های تو داشت؟ با این همه شجاعتی که نشانمان دادی، ما چگونه باید ترس هایمان را توجیه کنیم؟ دلم گرفته. از تو گله دارم، از تویی که در میان ما بودی؛ ولی زندگیات با صدای بلند فریاد کشید: می شود در زمین بود و آسمانی زندگی کرد.
گله های من از ته دل نیست. اینها حرفهای جدا جاماندهای است که وقتی تو را می بیند، دلش پر میشود از افسوس و حسرت؛ حسرت این که چرا برای آسمان آفریده شدم؛ ولی دل به زمین بستم. ما اززمین خسته ایم. حالا که رفتی و آسمان نشین شدی، می شود ما جاماندهای راه آسان را دعا کنی تا رشته دلمان را از زمین پاره کنیم و دل بهآسمان ببندیم؟»
شهید علیرضا قبادی متولد 5 اردیبهشت سال 1367 و ساکن کرج، از رزمندگان تخریبچی مدافع حرم بود که چندی پیش برای دفاع از حرم آل الله وارد سوریه شد و بعد از جانفشانیهای بسیار در 26 اردیبهشت 96، در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) توسط تروریستهای تکفیری در حومه دمشق به شهادت رسید.
انتهای پیام/