شهید "ایرج معظمیگودرزی"؛ از افتخار برای ایران تا شهادت
به گزارش نوید شاهد البرز؛ مهندس"شهيد ایرج معظميگودرزي" به سال 1326 در خانوادهاي مؤمن و مسلمان در شهر آبادان چشم به جهان گشود. وی تحصيلات ابتدائي خود را در زادگاهش گذرانيد و از نظر اخلاق و رفتاري كه در محل تحصيل داشت مورد تشويق معلمان قرارگرفت.
او بعد از مدتی وارد دبيرستان دوره نظام قديم شد و با علاقه شديدي كه به كار و تحصيل داشت، بعد از پشتسرگذاشتن دوم دبيرستان در شركت نفت آبادان در آموزشگاه حرفهاي مشغول به كار شد و علاقه فراواني كه به تحصيل علم داشت، شبها به تحصيلات خويش ادامه داد و بعد از اتمام تحصيل موفق به دريافت ديپلم شد.
استخدام در شرکت نفت
وی همچنين دوره پنج ساله كارآموزي از شركت نفت در رشته برق را دريافت کرد. طولي نكشيد از طرف وزارت نفت به استخدام رسمي درآمد و در پالايشگاه مشغول و با علاقه به كار خود ادامه داد، بعد از چند سال تجربه كه بهدست آورده بود با رضايت رياست پالايشگاه آبادان به قسمت اداره كشتيراني جزيره خارك انتقال يافت و با رتبه بالاتري به مدت يك سال در اداره كشتيراني خارك مشغول به كار شد و سپس به مدت پنج سال چهل و هشت ساعتكار شبانهروزي در جزيره خارك و بيست و چهار ساعت كار در آبادان به كار خود ادامه ميداد.
در آن زمان خارجيها در منطقه نفتي مشغول به كار بودند ولي بعد از مدتي از كشور ايران اخراج شدند و شهيد مهندسي مكانيزه اداره كشتيراني خارك را به عهده داشت و با بقيه همكاران به جانشيني آنها منصوب شد و شهيد گودرزي بهعنوان سرپرست اداره كشتيراني انتخاب شد و در آن زمان مجرد بودند و فرصت زيادي داشت و زمان استراحت خود را ترجيح ميداد كه خود را مشغول كار كنند.
وي به اتفاق پدر و مادر خود زندگي ميكرد. يكروز از جزيرة خارك آمده و گفت: مژده! كارشناسهاي خارجي از كشور بيرون رفتند و در آن زمان سال 1354 بود كه شهيد به اتفاق مادر و پدرش به جزيره خارك رفتند و او خيلي خوشحال بود كه كارهاي صنعتي و نفتي ايران بهدست ايرانيان اداره ميشود و ما تحت سلطة خارجيها نيستيم و پس از چند سال فعاليت ازطرف وزارت نفت به ايشان مأموريت داده شد كه بهمدت يك سال جهت دوره به كشور انگلستان رفتند اما خوشحال از اينكه با تجربة بهتري به كشور خود بازميگردد و زمان يك سال به اتمام رسيد و مدارك تكنسين را از ادارة كشتيراني شركت نفت دريافت کرد.
موفقیت در کشتیرانی
او زبان انگلسی را در انگلستان فراگرفته بود، نامهنگاري به زبان انگليسي و نقشهخواني مخصوصاً در رشته كار خود تا اينكه از كشور انگليس به ايران حركت و مدت 55 روز طول كشيد البته اشكالات فني كه نيز برايشان پيش آمده بود بعد از موفقيت و گذراندن مأموريتش، وي را از طرف وزارت نفت به سمت سرپرستي تعميرات ادارة كشتيراني خارك انتخاب كردند. و به اتفاق همكاران خود قسمتي از چرخ صنعتي مملكت خود را ميچرخاند.
سرانجام
مقدمات انقلاب شروعشد و كمكم اعتصابها اوجگرفت و سازمان اداره كشتيراني خارك
در صادرات نفت فعاليت چشمگيري داشت و اداره كشتيراني هم مانند سازمانهاي نفتي
اعتصاب كردند. با شنيدن اعتصاب كاركنان آن، شركت نفت از تهران مقامهاي بالا و
وزارت نفت و ارتش با مراجعات مكرر به همكاران ميگفتند كه هر چه سريعتر به سركار
خود بروند ولي كسي توجهي نميكرد تا اينكه انقلاب با حضور مردم هميشه در صحنه و
شهيدپرور پيروز شد.
اعتصاب و پیروزی انقلاب
ايرج با شخصيتهاي بلند پاية رژيم سابق جلسات زيادي داشت. آنها سعي ميكردند او
را قانع كنند كه همكاران سر كار خود بروند زيرا از طرف مهندسين و ناخدايان
دريائي و پرسنل خارك نمايندگي جزيره خارك را به عهده داشتند وقتي كار به جايي رسيد كه وي را 24 ساعت در
پايگاه نيروي دريائي خارك بازداشت كردند ولي با همكاري همكاران و فشار آنها بر سر
كار خود برميگردند و خوشبختانه انقلاب به رهبري امام امت پيروز شد و او هم با
علاقة بيشتري به كار خود ادامه ميداد و به وسيلة همكاران و پرسنل سازمان ادارةه
كشتيراني خارك را به گردش درآوردند.
ايرج خيلي مؤدب بود و حوصله و رفتار انساني او زبانزد خاص و عام بود. همه پرسنل از او رضايت داشتند و همين رضايت باعث پيشرفت كار او بود تا اينكه كمكم به فكر ازدواج افتاد تا سنت پيامبر اكرم(ص) كه ميفرمايد:«النكاح سنتي فمن رغبمن سنتي فليومني» را به جاي آورده و همه اعضاي خانواده خوشحال شديم و يكي از وابستگان خود را زير نظر و براي او به خاستگاري رفتيم و پس از ازدواج کردن به اتفاق همسرش به جزيره خارك رفتند و مدت پنج سال در آبادان با گرماي طاقتفرساي اين سرزمين مقدس با علاقه زياد به كار خود ادامه داد و در مدت چهارسال جنگ در جزيرة خارك گاهي اوقات حملة هوايي و بمبهاي صدامي بر سر آنها ميريخت و وابستگان شهيد خجسته جلالي به او ميگفتندكه ديگر خارك نرويد، او ميگفت: اگر هر اتفاقي ميافتد ما بايد هرسه نفر با هم باشيم.
افتخاری برای ایران
او ازدواج کرده و حاصل آن فرزندی بهنام «امين» است و امین سه ساله بود و به پدرش بسیار علاقهداشت و در آن زمان انقلاب و جنگ تحميلي از طرف رژيم عراق عليه ايران از طرف وزارت نفت به شهيد ايرج معظميگودرزي مأموريت داده شد كه براي مدت پنجماه به كشور ژاپن برود و او نیز قبول كرده و رفتند.
اين مأموريت را با موفقيت به انجام رساندند و شهيد آنقدر به كار خود علاقه و پشتكار داشت كه به او پيشنهاد كردند؛ با هواپيما به كشور ايران برويد او در جواب ميگويد: خير ، بايد در جریان وضع كارها باشم، سرانجام مدت 24 شبانهروز از كشور ژاپن به آبهاي كشور ايران به جزيره خارك با آن موجهاي زياد دريا به اتفاق همكاران به آبهاي ايران ميرسند كه براي همه همكاران و وزارت نفت مايه خوشحالي و سربلندي بود اما افسوس در تاريخ یازدهم شهریور ماه 1364 با بمباران وحشيانه صداميان شهيد مهندس ايرج معظمي گودرزي و امين معظمي گودرزي، 3 ساله و همسر گراميشان خجسته جلالي از ميان ما رفتند و روح پاكشان به ملكوت اعلا پيوست.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری