این خمپارهها نیستند که شهیدان را برمیگزینند...
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهيد «محمد
پورعباسي» که نام پدرش مهدی است در سوم تیرماه 1343 در صومعهسرا
از توابع گيلان در يك خانواده متوسط چشم به جهان هستي گشود.
وي دوران كودكي خويش را در آغوش گرم مادري مهربان و دلسوز و پدري زحمتكش و فداكار سپري کرد تا اينكه هفت سالگي جهت كسب دانش و معرفت وارد كانون فرهنگي و آموزشي كه همان مدرسه است، شد و تحصيلات خود را يكي پس از ديگري در همان محل سكونت خود پشت سر گذاشت و موفق به اخذ مدرك ديپلم در رشتة علوم انساني شد.
بعد از پيروزي انقلاب و شروع جنگ تحميلي او نيز از طريق سپاه صومعهسرا به مناطق جنگي اعزام شد و سرانجام در تاریخ دهم اردیبهشت 1361 در منطقة عملياتي فكه با اصابت تركش دشمن به درجه رفيع شهادت نایل گرديد.
دلنوشته انجمن اسلامی دانشآموزان صومعهسرا برای شهید «محمد پورعباسی» را در ادامه بخوانید:
بسم رب الشهداء و الصدیقین
«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیته مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی».
"ای نفس آرامش یافته و به اطمینان رسیده رجعت کن بهسوی من (پروردگار تو) در حالیکه او از تو خشنود است و نیز از او سپس در سلک بندگان و عباد من در آی و داخل شو در جنت من.
اکنون که شهید،گل سرخ باغهای
تمامی شهرها و روستاهای ماست و همه دشتهای ما لالههای خون شهیدان را میرویاند
و همه کوهها شقایق قلب شهیدان را مینمایاند و بوی عطر خون شهیدان در حجم ذهنهای
میوزد و موج پاک نام شهیدان بر هر شیئی نشان دارد، ما انجمنهای
اسلامی دانش آموزان دبیرستانهای صومعهسرا و حومه میخواستم که دومین سمینار
سراسریمان را برگزار کنیم.
کبوترهای رهیده
خبر شهادت شهیدی دانشآموز را برایمان آوردهاند
شهیدی که چهره پر جاذبه و آرام او چونان گل درخشانی بود که سمینار قبلمان را زینت
بخشید و وقتیکه مطلع شدیم که از دو جانب سر و سینه و از جلو مورد اصابت
خمپاره قرار گرفته، برایمان تفسیر شد که این خمپارهها نیستند که شهیدان را بر میگزینند
(که حوادث جبههها سندی بر این بیان ما) بلکه این روح متعالی کبوترهای رهیده از
وابستگیها و رسیده بر وارستگیهاست که خمپارهها را انتخاب میکنند چرا که با
لعیان بهچشممان دیدم: برادر محمد پورعباسی شمع فروزان انجمنهای اسلامی دانش آموزان
صومعهسرا اینگونه بهسوی خدایش رفت و مصداقی روشن و بارز از نفس مطمئنه گردید و سرش
را که امتیاز او بر همه همشاگردیهایش و انجمن اسلامی دبیرستان بود همراه
قلبش به خدا هدیه کرد چرا که احساس او نسبت به محرومان و بندگان خدا احساسی والا و
متعالی بود.
آری، این یک کلام و صدها دیگر ناگفته ماند که توان فهمیدنمان نیست."و بجز اولیاء مقرب خدا که سینهای مالامال از عشق به خدا دارند و همواره در ذکر اویند کس دیگری نتواند برد.....
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری