تخریبچی آمادهباش عروج
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «پرویز(حاج رسول) فیروز بخت» فرزند «شکرالله و صدیقه» در تاریخ هیجدهم بهمن ماه 1345، در کرج دیده به دنیا گشود. وی در ایام دفاع مقدس جانانه از میهن و آیین خود دفاع کرد و در تاریخ اول آبان ماه 1366، در «سقز» با اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر پاکش در گلزار شهدای «امامزاده محمد کرج» به خاک سپرده شد.
همرزم شهید میگوید: در میان گردانهای گوناگون حاضر در دفاع مقدس، شاید با جرات به توان گفت که تنها بچههای تخریبچی بودند که بیشتر از همه به شهادت نزدیک بودند. آنها هر لحظه باید خود را برای رفتن به عروج آماده میکردند. آنچه پیش روی شماست نکاتی پیرامون زندگی یکی از همین دلیرمردان به نام سردار شهید حاج رسول فیروزبخت است.
فکر میکنم این نوشته برای روزهای تنهایی رسول باشه که تک و تنها تو مقرالوارثین بود و همه ما آماده میشدیم برای عملیات کربلای دو.
نمیدونم چه کسانی این نوشته رو می خونند. اونها هم حال منو دارند؟ رسول رو میشناسند یانه؟ رسول به ظاهر سال 1345 در کرج به دنیا اومد و در گلشهر زندگی کرد.
او از وقتی خودش رو شناخت دیگه بندگی کرد
و خوب هم بندگی کرد. جوانهای گلشهر کرج خیلی هاشون رسول رو نمیشناسند.
آهای نوجوونهای 16 ساله، رسول هم سن شما بود رفت جبهه و تو جبهه موندگار شد.
رسول مثل بعضی ها برای رفع تکلیف جبهه نرفت بلکه برای انجام تکلیف جبهه رفت. بدن از گل نازکتر رسول رو بارها و بارها ترکشها و گلوله های دشمن شکافت.
... رسول در جبهه دنبال کمال بود و سعی میکرد در جبهه جایی باشه که نوک پیکان سختی ها در جنگ باشه. پس رسول شد تخریبچی. رسول اونقدر که من شناختمش همه وجودش در سوز و گداز بود و اگر خنده و شوخی هم میکرد دنبال رد گم کردن بود.
رسول میدونست که اگر تظاهر به معنویت کنه دکونش گرم میشه.
....رسول از همه اینها فراری بود، اما میگفت: جعفر؛ نمیدونم چرا کار ما درست نمیشه. یک هفته قبل ازشهادتش، من و رسول توی چادر شهید نباتی که معرف حضور بچه های تخریب لشکر 10 تو مقرالوارثین هست، تنها شدیم و اون هم به خاطر شدت بارون عصر بود که من داشتم به دو از چادر روابط عمومی میرفتم به سمت حسینیه الوارثین(حسینیه تخریب لشکر10). اونقدر شدت بارون زیاد بود که تادیدم درچادر بازه چپیدم داخلش. دیدم هیچکس نیست فقط رسول داخل چادر با خودش خلوت کرده. دیدم صورت رسول خیسه ، انگار گریه کرده .تا منو دید با آستین لباسش اشکهاشو پاک کرد.
دیدم حال و حوصله شوخی رو نداره، یه خورده با هم درد و دل کردیم. رسول بدون مقدمه با نگرانی گفت: جعفر ؛ همه رفقای ما یکی یکی رفتند و داره جنگ تموم میشه و ما هنوز زنده ایم . ترو خدا بیاییم یه کاری کنیم. یک عده هنوز تو گردان نیومده پرواز میکنند . دیدم حال خوبی داره گفتم بذار توحال خودش باشه و بدون خداحافظی ازش جداشدم.
شهید حاج رسول فیروز بخت در پاک سازی میادین مین منطقه سردشت به همراه همرزم شهیدش حاج قاسم اصغری در تاریخ دهم آبانماه 1366 براثر انفجارمین والمر به آسمان پر کشید و پیکر مطهرش در امام زاده محمد کرج میهمان خاک شد.
راوی همرزم شهید