درخواست «صریح» یک شهید
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید جاویدالاثر «قاسم شاهدي» در اول آذر سال 1344 در شهر كرج در خانوادهاي متدين و مؤمن پا به جهان گذاشت و پس از سپري کردن دوران كودكي، در شش سالگي به براي فراگيري قرآن به مكتب رفت و بعد از آن تحصیل در مدرسه را آغاز کرد. وی تا اول راهنمايي درس خواند و بعد از آن به کار برای امرار معاش روی آورد. او مدتي در شركت اتوبوسراني كرج ـ يزد و پس از مدتي در يك مغازه خياطي براي يادگیری خیاطی دو ماه كار كرد و پس از آن در کارخانهای حدود شش ماه كار كرد.
«عشق و غیرتی جاویدان»
با شروع جنگ تحميلي و تجاوز عراق و ديدن جنايات
صداميان بر ملت ایران تصمیم گرفت به جبهه برود. او بعد از اينكه توانست رضايت والدين را كسب نمايد، عضو بسيج شد
و با آن نهاد طیبه همكاری ميكرد. سرانجام به جبهه اعزام شد و بعد از رشادتهای فراوان، در روز سیزدهم
مرداد1361 به پادگان شهيد باهنر رفت و يك ماه دوره رزمي ديد و نهم مهر ماه 1361 در عمليات «مسلم ابن عقيل» شركت کرد و جاوید الاثر
شد.«عشق و غی
خانواده شهید میگویند: «او با دیدن صحنه های جنایت صدام از تلويزيون خونش به جوش آمد و از آنجايي كه پسر پاكي
بود، گريه كرد و گفت: من ميخواهم به جبهه بروم ولي خانواده با وي مخالفت کردند
زيرا برادرش سرباز بود. خانواده به وي گفتند كه صبر كند تا برادرش برگردد، آنوقت
برود اما او قبول نكرد.
وصیت نامه شهید جاویدالاثر قاسم شاهدی را در ادامه می خوانید:
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوَالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ
الصَّابِرِينَ (155)
و البته شما را به پارهای از سختیها
چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و صابران را بشارت
و مژده بده.
در درجه اول از پدر و مادر تشكر مىكنم كه توانستند فرزندى تربيت كنند كه به اين انقلاب اسلامى ايمان داشته باشد. آنها بايد افتخار كنند كه يك فرزند آنها در بسيج محل خدمت مىكند و حال، شهادت نصيبمان شد تا هر يك نفر به جبهه برويم و با دشمن انقلاب و اسلام بجنگيم تا شايد بتوانيم دين خود را براى اين ملت مسلمان و دين مقدس اسلام ادا كنيم. من از ملت مسلمان ايران و تمامی مستضعفان جهان بهعنوان يك مسلمان مى خواهم كه جلوى تمام دشمنان اسلام در هر كجا هستند؛ مانند گروهكهاى چپ و راست را بهطور قاطع و جدى بگيرند و نفس آنها را در سينههايشان خفه كنند تا نتوانند كوچكترين ضربهاى به ما بزنند.
از مادر و پدرم صريحا مىخواهم همانطوريكه من در جبهه براى اسلام شما خدمت مىكنم شما هم بايد مثل فرزند خودتان از اين انقلاب و امام نگهدارى كنيد كه همانطور همه با هم بتوانيم دشمنان اسلام را شكست دهيم و ضربه نهايى را بر صدام وارد آوريم و دين اسلام را به تمام جهان صادر كنيم.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره
اسناد انتشارات، هنری