در پیِ «شهد شهادت»
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهيد «رهبر سهرابي» در اول آبان ماه 1347، در يكي از مناطق شهر تهران از مادري پاكدامن چشم به جهان گشود. او پس از گذراندن دوران طفوليت در سن هفت سالگي براي شروع تحصيلات وارد مدرسه شد. سپس سال 65 با خانواده شهيد به كرج عزیمت کردند و او مجبور شد تحصيلات خود را در كرج ادامه دهد. وی در جریانها و راهپیمایی های سال 1357، كه انقلاب در اوج پيروزي بود، به اتفاق پدر و مادر خويش شركت فعالانهاي داشت.
«شوق جهاد»
با شروع جنگ، با ايمان به مبارزه، شور و شوق فراوان به مسائل جنگ نشان میداد و درسال64، تصميم قطعي خود را جهت شركت در جبههها گرفت و پس از گذراندن دوره آموزشي بلافاصله عازم جبهه شد. شهيد سهرابي در عملياتهاي مانند والفجر8، كربلاي4، بيتالمقدس2 و والفجر1 و غيره شركت کرد و در چندين مورد مجروح شد.
«شوق عبادت»
او هرگز نماز شب را فراموش نميكرد و از آن غافل نميشد به طوريكه همه برادران را براي اقامه آن تشويق ميكرد. درهنگام نماز آنچنان خلوص و خضوعي در او وجود داشت كه گويي عاشق و معشوق به يكديگر رسيدند.
در 18 سالگي به عضويت سپاه درآمد و در همان زمان عضو كادر لشكر10 سيدالشهداء شد كه از مسئوليتهاي وي ميتوان از معاون تعاون لشكرسيدالشهدا ـ معاونت تبليغات گردان المهدي ـ مسئول تعاون لشكر10 سيدالشهدا در پادگان وليعصر تهران و پيك گردان حضرت زينب(س) را نام برد. درطي اين مدت اكثر اوقات در جبهه بوده و كمتر به مرخصي ميآمد و بعد از بهبودي جراحات جنگي نيز عازم جبهه شد.
«دعای خاص شهید»
او تنها راه نجات خود را از آتش دوزخ فقط چشيدن شهد شيرين شهادت ميدانست و هميشه در نمازهايش دعا ميكرد كه " اللهم ارزقني توفيقالشهاده في سبيلك" و سرانجام دهم شهریور ماه 1367، دريكي از مناطق جنوب كشور شهد شيرين شهادت را با نثار جان خويش نوشيد و به آرزوي ديرينة خود رسيد. تربت پاکش در امامزاده محمد کرج نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
یکی از دوستان شهید میگوید: درهمين اواخر با شهید رهبر صحبت ميكرديم و به او گفتم كه براي ادامه تحصيلات و همچنين برعهدهگرفتن مسئوليتي تسويه كنيد و مدتي در شهر اقامت نمایيد و او در جواب گفت: چندروز پيش خوابيده بودم و در عالم خواب فردي را ديدم كه ندا ميداد: «برخيز و به سوي جبههها عزيمت كن كه ميعادگاه عاشقان در جوار كبرياست.»
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري