تکریم والدین در سیره شهید «محمدرضا امینایی»
نوید شاهد البرز؛ شهيد محمدرضا امينايي در سال 1346، در خانواده اي مذهبي و متدين در استان تهران
ديده به جهان گشود. از همان كودكي فردي ساكت و آرام بود به طوري كه هميشه سعي در
جلب رضايت خانواده به خصوص پدر و مادر خويش داشت. او بعد از دوران كودكي وارد دبستاني در شهر تهران شد و توانست
به تحصيلات ابتدايي خود در حد متوسط ادامه داده و به پايان برساند. بعد از آن وارد
مدرسه راهنمايي شد و تا سال دوم راهنمايي ادامه
تحصيل داد. در همان سال ها بود كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و بعد از پيروزي
در بسيج محل به فعاليتهاي اسلامي مشغول شد.
وی بعد از اتمام دوره آموزشي خويش در سال 66، به خدمت مقدس سربازي رفت چون اعتقاد داشت؛ جوانان ايران زمين هستند كه در مقابل خون شهدا بهويژه شهداي انقلاب مسئوليت دارند. بعد از 19 ماه خدمت دليرانه در خط مقدم مسئول حمل مهمات به خط جلو بودند كه پنجم مرداد ماه 1367، در درگيري رويارويي با منافقين و دشمنان اسلامي در قصر شيرين شهادت رسید. تربت پاکش در امامزاده طاهر نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
تکریم والدین
والدین شهید «محمدرضا امینایی» میگویند: او فردي مؤمن و اسلامي و نمازخوان بود. او اهل نماز و عبادت بود و تا سالي كه به شهادت رسيد، هفتهاي نبود كه در نماز جماعت روز جمعه شركت نكند و در بسيج محله عضو فعال بود. اخلاق خوب و حسنه داشت و به مردم تا آنجايي در توان داشت ياري ميرساند.همچنین به رهبرش عشق ميورزيد و هميشه تاکید میکرد كه ما بايد امام را پشتيباني نماييم و تنهايش نگذاريم.
فرزندي مهربان و دلسوز بود كه بيش از اندازه به پدر و مادر احترام ميگذاشت. آخرين باري كه به مرخصي آمد، خواست كه اطرافيان و فاميل را از خويش راضي و خشنود سازد، به دیدار آنها رفت و طلب حلاليت كرد.
و دیدار آخر...
آرزويش شهادت در راه اسلام و دين بود. او دوست داشت بعد از اين همه سال جنگ تحميلي اين ايران باشد كه به پيروزي ميرسد.آخرين باري كه از خدمت بهخانه بازگشت، به خواهرش گفت كه اين آخرین بار است كه مرا ميبينيد، ديگر بازگشتي در كار نيست. به برادرش گوشزد كرد كه بهمادر و پدر عزيزش احترام زيادي بگذارد و در كارها به آنها كمك كند. تا اینکه از او راضي و خشنود شوند.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری