سیری در کلام طیبه دانشجوی شهید علیرضا شجاعی
نوید شاهد البرز؛ شهید علیرضا شجاعی بيست و چهارم اسفند 1343 ، در شهرستان تهران به دنيا آمد. پدرش همت، كارمند بود و مادرش سيده دنيا نام داشت. دانشجوي دوره كارشناسي در رشته برق بود. از سوي بسيج در جبهه حضوريافت. دوازدهم تير 1365، در قلاويزان توسط نيروهاي عراقي با اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار وي در امامزاده محمد شهرستان كرج قرار دارد.
متن کامل وصیت نامه شهید علیرضا شجاعی را در ادامه می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحيم
«وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»
اگر در راه خدا بميريد يا كشته شويد در آن جهان به آمرزش و رحمت خداوند نايل شويد و آن بهتر از هر چيزى است كه در حيات دنيا براى خود فراهم توان آورد.
به نام ايزد يكتا: سپاس خداى عزوجل را كه منتى بر ما نهاد و شهادت را براى بندگانش نمايان گردانيد تا عاشقانش به لقاء او پيوسته و كسب فيض از درگاهش كنند و شكر خداى را كه مرا برانگيخت تا از سنگر درس به جبهههاى نبرد حق عليه باطل هجرت كنم و با دشمنان اسلام بستيزم و اگر خدا بخواهد به فوز عظيم شهادت نايل آيم. و باز سپاس پروردگار را كه منتى فرمود تا جملاتى چند بهعنوان شهادتنامه در برگى نوشته تا بهعنوان آخرين وصايا از خود به جا بگذارم تا اگر دينى بر گردنم مانده، بازماندگان لطفى كرده و جبران نمايند، باشد كه مورد تاييد خداوند باشد. بارى آنگاه كه حسين زمان ما، نايب بر حق امام زمان (عج) نداى حسينگونه خود را به گوش جهانيان رسانيد و از هر گوشهاى مجاهدى به اين نداى حق لبيك گفته و به فيض عظيم شهادت رسيدند منتظر فرصتى بودم تا به لبيك خود جامه عمل بپوشانم و در راه اسلام به ستيز برخيزم و اگر خدا خواهد به شهادت برسم، پس (خدايا، شهادتى نصيب من گردان كه قطره قطره خونى كه از من بر زمين مىريزد، پاك كننده گناهان عديدهام باشد).
(پروردگارا، شهادتى عنايت فرما تا لايق كسب فيض از درگاهت باشم) بارى، پدر و مادرم همانگونه كه ميدانيد، خود اين راه را برگزيدم و آرزويى جز شهادت نداشتم و شما هم انشاءالله در فراق من دلتنگى ننماييد مگر نه اينكه شما دوست داشتيد كه فرزندتان سعادتمند و خوشبخت گردد و مگر نه اينكه آرزو داشتيد كه درجات بالا را طى كند، خوب اين آرزوى شما و همچنين آرزوى خودم برآورده شد و آن نيز همين شهادت است و درجه و مقام شهيد و شهادت را نيز مىتوان از آيه بالا درك كرد و اميدوارم كه خداوند اين فوز عظيم را نصيب من درمانده گرداند و اين مقام را حضرت على (ع) به نقل از حضرت رسول (ص) در جايى بدينگونه تعريف مىكند:
فو الذى نفسى بيده لو كان الانبياء على طريقهم لنرجو لما يرون من بهالهم حتى ياتو الى موايده من الجواهر فيقعدون و عليها
« پس قسم به كسى كه جان من به دست اوست اگر انبياء در راه ايشان قرار بگيرند به احترامشان از اسب پياده مى شوند، چون مقام والايشان را مى بينند تا اينكه بر مائده هايى از جواهر و بر آن مى نشينند و... » « هر شهيد هفتاد هزار نفر از نزديكان و همسايگانش را شفاعت مىكند تا آنجا كه همسايگان دعوا مىكنند كه كداميك به شهيد نزديكترند». بارى اين است مقام والاى شهداء كه اميدوارم و از شما نيز التماس دعا دارم كه خداوند مرا جزء شهيدان قرار دهد.
اى پدر و مادرم، مى دانم كه براى بزرگ كردن من خيلى زحمت و رنج متحمل شديد و اين را نيز مى دانم كه نه تنها نتوانستم حتى قطرهاى از اقيانوس بيكران محبت شما را جبران كنم بلكه باعث اذيت شما نيز بودم و از اين بابت شرمندهام و اميدوارم كه مرا ببخشيد و از خدا برايم طلب مغفرت كنيد و ضمنا از شما خواهانم كه در مرگ من در جلوى منافقان كوردل گريه و زارى نكنيد بلكه به آنها بگوييد: «اين راهى است كه خود برگزيده بود و به آن ايمان داشت»، البته پدر و مادرم مىدانم كه داغ فرزند زياد ديدهايد و تحمل اين نيز شايد برايتان مشكل باشد، ولى در اين جا به من جواب دهيد كه آيا امانتى را كه نزد شماست در هنگام پس دادن نيز همينگونه شيون و زارى مىكنيد، مسلم است كه نه، پس چرا موقعى كه خداوند امانتش را مى گيرد ناراحت مىشويد. و باز اميدوارم كه زياد بى تابى نكنيد. انشاءالله
و
سخنى نيز با تنها برادر بزرگوار و عزيزم كه به جز برادر، رفيقى مهربان و صميمى و
راهنما برايم بود و قبل از هر چيز از شما هم مىخواهم كه در مرگ من نالان نباشيد،
همانطور كه قبل از اعزام به شما گفتم: «اين راه را خود برگزيدم و در اين راه هم
شهادت نيز موجود است و ما هم خواهان او تا به لقاء الله بپيونديم»، پس از شما مىخواهم كه در مرگ من صبور بوده و
به جهاد چه در قسمت كارخانه و چه در جبههها بپردازيد زيرا فضيلتى عظيم براى
جهادگران است كه نمونهاى را از قول حضرت على (ع) و آنهم به نقل از حضرت رسول (ص)
را برايتان نقل مىكنم و آن اينكه «فاذا تجهز و الغز و هم با هى ا...» (و هنگامى كه
براى جهاد مهيا و مجهز گردند، خداوند تعالى به ايشان بر ملايك مباهات مى كند). و سخنى نيز با خواهران عزيزتر از جانم، شما
هم اميدوار در مرگ من زينبگونه عمل كنيد؛ زيرا آنها كه رفتند كارى حسينى كردند و
آنها كه ماندند بايد كارى زينبى كنند، پس وظيفهاى بس سنگين بر دوش شماست كه
اميدوارم با تأييدات خداوند هر چه بهتر و بيشتر اين وظيفه خطير را انجام دهيد. پس
شما هم در مرگ من جلوى منافقين زارى ننماييد كه باعث ناراحتى من مىباشد و درجواب
هر كس كه از شما پرسيد: برادرتان چه شد؟ سر را با افتخار بلند كرده و بگوييد به
وصال معشوقش رسيد و به آرزوى ديرينهاش رسيد.
ضمنا از خواهر كوچكم نيز مىخواهم درسش را براى رضاى خدا و با تمام توان بخواند تا بتواند براى ملت مستضعف و رنجديده دواى دردى باشد و براى رضاى خدا به آنها كمكى كند كه اين هم جهادى است براى خواهران و باز سخنى كلى با همه فاميل دارم و آن اين است: سعى كنيد؛ كينه توزى و نفاق در دلتان راه ندهيد و اگر احياناً رخنهاى كرده سعى كنيد؛ با مدد حق و اراده خود از قلبتان پاك كنيد و جاى آن را محبت و صفا و صميميت قرار دهيد؛ زيرا در آخرت قلب روشن و بدون كينه بهدرد انسان مىخورد و بعد از اين از همه همسايگان و فاميلها و دوستان و آشنايان مىخواهم اگر چيزى از من مىخواهند چه ازنظر مالى، جانى و... به خانواده ام مراجعه كنند و آن را مطالبه نمايند تا مرا از عذاب الهى از اين بابت خلاص گردانند. در آخر از همه شما التماس دعا دارم و از شما تقاضا دارم كه براى طول عمر امام عزيزمان دعا كنيد و تعجيل فرج آقا امام زمان (عج) را از خداوند متعال بخواهيد.
به
اميد پيروزى حق بر باطل اول فروردین ماه 1365
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری