آرزوی بزرگ شهید «مردن در راه خدا»
نوید شاهد البرز؛ شهید مهدی
رضایی در سال 1341، در یکی از محلهای جنوب تهران بهدنیا آمد. او از همان اوان
کودکی یعنی حدود هفت سالگی نمازش را میخواند و روزههایش
را میگرفت تا اینکه به سن بلوغ رسید. او و در مدرسه به تحصیل علم پرداخت تا اینکه یکسال قبل از پایان تحصیلات
او انقلاب شد. او نیز مانند سایر سربازان امام خمینی(ره) در شبهای پر ماجرای
تهران در خیابانها و یا مساجد محل مشغول محافظت از دین و وطن خود بود و در یکی از
کمیتههای محل مشغول همکاری با سایر برادران بود. در آن زمان که در پاوه درگیری شروع
شد. او از طریق مسجد اقدام میکرد تا به پاوه برود ولی چون به وجود آنها در مساجد
احتیاج بود بنابراین از این سفر جلوگیری کردند تا اینکه سپاه تشکیل شد و او با
وجود اینکه شبها گشت شبانه داشت و روزها مشغول درس بود به جهاد سازندگی خدمت می
کرد ولی باز از این در به آن در میزد تا اینکه برای دفاع از دین و قرآن به جبهههای
حق علیه باطل برود.
در نتیجه با یکی از برادران مسئول که در حزب جمهوری اسلامی به نام شهید ارشاد آشنا شد و با او نیز برای کمکرسانی به کردستان رفت و مدتی در آنجا مشغول خدمت بود. تا اینکه موقع نامنویسی سربازی فرا رسید و او این موقع را مناسب دانست و برای اینکه با آرزوی خود که همان رفتن به خط مقدم جبهه بود، برسد، خود را برای سربازی معرفی کرد.
پس از چندی که نامش درآمد به خدمت سربازی مشغول شد. در حدود یکسال و چند ماه در خدمت سربازی و در پادگان لشگر زرهی88 زاهدان انجام وظیفه کرد و در این فاصله که به مرخصی میامد، دایم از شور نشاط جبههها حرف میزد. او قبل از رفتن تصویر خودش را برای حجله اش آماده کرده بود و وصیتنامه اش را نوشته بود و در نامههایش همیشه توکل به خدا داشت و امام امت را دعا می کرد و از ما نیز میخواست که امام را یاری و دعا کنیم.
سرانجام پس از یکسال و چند ماه خدمت سربازی در دهم خرداد 1362، در جبهه «میمک» به شهادت رسید. تربت پاکش در بهشت زهرا تهران نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
فرازی از وصیت نامه شهید مهدی رضایی را در ادامه می خوانیم:
(بسم رب الشهدا)
پدر بزرگوارم و مادر مهربانم و برادر و خواهر عزیزم، ممکن است این آخرین پیام من باشد.
امیدوارم به حرفهای من گوش کنید: خداوند عالم در قرآن میفرماید: ما اینان را آفریدیم برای آزمایش مثلا" حضرت ابراهیم را میگویند: سر فرزندت را ببر و در راه خداوند قربانی کن با سختیهایی که پیامبران ما در راه خدا کشیدند و آزمایش خود را در راه خدا در شرایط سخت و مشکل پس دادند و خلاصه هر کس را به گونهای امتحان می کند. شما را نیز اینگونه با شهادت من امتحان میکند یعنی شما باید در برابر مرگ من که در راه اسلام و خدا میباشد، هیچ ناراحت نشوید بلکه خیلی هم خوشحال باشید و افتخار کنید که پسرتان مردن در راه خدا که یکی از آرزوهای بزرگش بود، رسید و قرآن میگوید: کسانیکه در راه خداوند کشته میشوند، مرده نپندارید بلکه زندهاند و نزد خداوند روزی میگیرند و از شما انتظار دارم که راه مرا که راه امام است، ادامه دهید.
امید است بهیاد من گریه و عزاداری نکنید و سیاه نپوشید چون من به اینها احتیاجی ندارم چون خودم اینگونه مردن را خواستم قسم به خون شهیدان که اگر صدتاجان داشتم، حاضر بودم در راه اسلام همه را فدا کنم.
خداوند صابران را دوست دارد. به امید پیروزی رزمندگان
اسلام بر کفار و طول عمر امام و همگی شما (امام را دعا کنید)
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری