«تیربارچی» که تا آخرین نفس دفاع کرد
نویدشاهد البرز:
شهيد «منصور ايماني حافظ» در تاريخ بیست و نهم شهریور ماه 1343، درخانواده اي مذهبي و مومن درشهرستان كرج ديده به جهان گشود. بعد از طی دوران كودكي وارد مدرسه اي در كرج شد و تاكلاس پنجم ابتدائي را درمدرسه «دوازده بهمن» (ترك آباد )گذرانيد و تا كلاس دوم راهنمائي را در مدرسه فردوس سپري نمود. اما برای امرار معاش باید به عرصه کار و تلاش روی می آورد. او با همراهی خانواده چرخ زندگی را می چرخاند. شغل های مختلفی را تجربه کرد و روزهای کودکی را پشت سر گذاشت در آغاز روزگار جوانی وارد کارخانه قرقره زیبا ( جاده تهران کرج) شد.
در همین ایام با که با نهاد
طیبه بسیج آشنا شد و سپس به علت اعتقاد و ايمانش به عضويت بسيج كارگري درآمد. با عشق
و علاقه اي كه به امام و ميهن داشت هميشه نفرت خود را ازگروهكهاي كوردل و وطن فروش
ابراز مي نمود. هميشه پس از نماز براي رزمندگان اسلام و بسيجيان دعا و براي نابودي
دشمنان اسلام نفرين مي كرد و تكيه كلامش اين بود كه كاش روزي برسد براي دفاع از وطنم
به جبهه اعزام شوم.
سرانجام دوران خدمت مقدس سربازي اش سررسيد و دوره آموزشي را درشهرهاي كازرون، شيراز، كردستان و پل كرخه به پايان رسانيد و پس از سه ماه دوره آموزشي درجبهه ها اولين بار با لشگرسيدالشهدا به منطقه مهران رفت و در آزادي مهران هم شركت داشت و بار دوم به منطقه جنوب رفت و پس ازمدتي بارسوم نيز به منطقه شلمچه اعزام شد و در عمليات كربلاي پنج شركت نمود و شب شروع عمليات و هنگام درگيري بادشمنان در تاريخ چهاردهم اسفند ماه 1365، مفقود گرديد و خبري از ايشان به خانواده نرسيد.
نحوه به شهادت رسیدن شهید «منصور ایمانی حافظ» به نقل از خانواده از زبان همرزم شهید این گونه بوده است:
شهید منصور در آخرین عملیات
کمک تیربار چی بود. وقتی که تیر بار چی اصلی به شهادت رسید. او بدون معطلی تیر بار را
از روی زمین بلند کرد و به دشمن امان نداد تا اینکه از ناحیه سر مجروح شد و به
شهادت رسید و خمپاره ای هم روی پیکر پاکش افتاد و پیکر مطهرش را قطعه قطعه نمود. او تا اخرین نفس دفاع کرد.
پیام شهید : پشت جبهه ها را محکم کنید و نگذارید جبهه ها خالی شوند.
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري