نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - صورت های خاکی
همسر شهید «شعبانعلی خاکی‌داودی» نقل می‌کند: «گفت: راضی می‌شی برم جبهه؟ چیزی نگفتم. برگشت طرفم و گفت: بذار برم! فکر می‌کنم این‌طوری دِینم به شهدا ادا می‌شه.»
کد خبر: ۵۷۹۰۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۹

قسمت نخست خاطرات شهید «شعبانعلی خاکی‌داودی»
همسر شهید «شعبانعلی خاکی‌داودی» نقل می‌کند: «یادم می‌آید که قبل از تولد بچه‌ها در دوران بارداری، خیلی سفارش می‌کرد: هرچیزی رو نخور! مواظب حلال و حرومش باش! شاید به‌خاطر همین تربیت‌ها بود که ناصر هم بعد از پدرش، شهید شد.»
کد خبر: ۵۷۸۸۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۷

شهید «شعبانعلی خاکی‌داودی» اول مهرماه ۱۳۲۰ به دنیا آمد. با فوت پدرش سرپرست خانواده شد. مهمان‌نواز، فقیردوست و یار انسان‌های از پا افتاده بود. شعبانعلی هفتم آبان ۱۳۶۵ به شهات رسید.
کد خبر: ۵۷۸۸۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۷

برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«یک ماه گذشت هیچکس خبری از سعید نداشت. رفت و آمد دوستان و فامیل بیشتر ما را مشکوک کرده بود. عباس آخرین نفر بود که سعید را دیده بود. در جواب بابا گفته بود: حاجی خیالتون راحت باشه عملیات تموم شده، خبری نیست. سعید بی‌خیال دنبال گشت و گذار خودشه ...» آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۷۸۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱

شهید «محمد خاکی زاده» پس از ۴۴ سال دوری در زادگاهش به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۵۷۷۴۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۲

پیکر مطهر شهید «محمد خاکی‌زاده» به مدرسه دوران تحصیلش وارد شد.
کد خبر: ۵۷۷۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۲

شهید «محمد خاکی‌زاده» با بدرقه‌ای باشکوه از محل خدمت سابقش به سمت زادگاهش روانه شد.
کد خبر: ۵۷۷۳۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱

شهید «محمد خاکی‌زاده» پس از ۴۴ سال به محل خدمتش پایگاه هوایی شهید محمد نوژه بازگشت.
کد خبر: ۵۷۷۳۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱

پوستر/
آیین افتتاح نمایشگاه «افلاکیان خاکی» با سخنرانی فرمانده ناحیه مقاومت بسیج برخوار، یکم مهرماه 1403 در حسینیه حضرت اباالفضل (ع) و امام حسین (ع) شهر حبیب آباد برگزار می شود.
کد خبر: ۵۷۶۲۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۳۱

شهید همافر «محمد خاکی زاده» با بدرقه مرزنشینان به سمت زادگاهش روانه شد.
کد خبر: ۵۷۵۸۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۶

شهید «علی حاجبی» یکی از شهدای شاخص هرمزگان است که حاج قاسم سلیمانی او را در لشکر 41 ثارالله جانشین خود قرار داد؛ رزمنده‌ای که از او به عنوان یکی از نخبگان ارتباطات رزمی و مخابرات جنگ یاد می‌شود.
کد خبر: ۵۷۵۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۶

صحبت‌های خواهر همافر شهید «محمد خاکی زاده» که سالها مفقودالاثر بود و اخیرا شناسایی شده است، برای مخاطبان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۷۵۶۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴

سردار باقرزاده با حضور در منزل شهید «خاکی زاده» خبر شناسایی و تفحص این شهید عزیز را به خانواده ایشان اعلام کرد.
کد خبر: ۵۷۵۶۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۳

مدیرکل بنیاد شهید همدان از شناسایی پیکر شهید غریب اسارت «محمد خاکی زاده» خبر داد.
کد خبر: ۵۷۵۵۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۲

برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«مارش عملیاتی که به گوش می‌رسید خانه ما می‌شد عزاخانه. مادرم دست از کار می‌کشید رادیو به دست کنار تلویزیون می‌نشست. اشک می‌ریخت، دعا می‌کرد و گریه می‌کرد ...» آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۰۱۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱

«بالای سرش هم عکس یک جوان و یک گل لاله. مثل همین عکس مکس‌های شهدا. آره زیرش هم اسمش را نوشته بود. با سر به عکس اشاره کردم و گفتم، پسرته؟ پیرزن سرش را به علامت مثبت تکان داد. شهید شده؟ پیرزن باز هم سرش را تکان داد. گفتم دیگه بچه مچه نداری؟ شوهر، بچه؟ کس و کار؟ پیرزن سرش را گرفت رو به آسمان و گفت نه ببم؟، بیکسم ...» آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۸۶۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۶

برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«هم قسم شده بودیم تا شهید نشدیم از خط برنگردیم عقب. چند ماه اول در هر عملیاتی که شرکت می‌کردیم، هر ۱۵ نفرمان صحیح و سالم برمی‌گشتیم. حتی کوچکترین خراشی هم برنمی‌داشتیم. رویمان نمی‌شد سرمان را بالا بگیریم از خجالت ...» آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۷۸۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶

نوید شاهد کرمانشاه، تصاویر به یادگار مانده از شهید «بهروز خاکی» را تقدیم مخاطبان ارجمند می‌کند.
کد خبر: ۵۵۴۴۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۱

برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«شهر کم‌کم داشت از دست می‌رفت و بچه‌ها یکی‌یکی بال و پرهایشان باز می‌شد و این برای اولین بار خبری در دلم به وجود آورده بود. خبر که نه یک سوال. نمی‌دانستم پا‌بند چه شده‌ام که بال‌هایم باز نمی‌شوند ...» آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۲۳۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۸

برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«به نزدیکی‌های دشمن که رسیدیم برای اولین بار حس کردم که لبخند مادرزادی‌ام از لبم افتاده است و جایش خشمی مزمن دندان‌هایم را به روی هم می‌فشرد. خشمی که یکی دو بار آن را با انفجار نارنجک‌هایم به رخ دشمن کشیدم ...» آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۱۶۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۶